بعد از یک دهه تلاش مستمر، شاهکار استفن کینگ با کارگردانی نیکولاژ آرسل به صفحه نمایشگر ها میاید. بیشتر از یک دهه، قصه گویان موفق هالیوودی خواسته اند تا مجموعه ۸ کتابی که با نام برج تاریک از استفن کینگ منتشر شده را به فیلم هایشان منتقل کنند. تعداد کمی ، احتمالا، با این فرض شروع به کار کردهاند که بهترین روش برای گردآوری این کوه عظیم از کتاب این است که داستان جدیدی را وارد آن کنند. این تقریباً همان کاری است که نیکولاژ آرسل، کارگردان دانمارکی، با فیلم برج تاریک قصد انجام آن را دارد. ساخت عناصر برگرفته از کتابهای منتشر شده در محیطی جدید و تراشیدن و اصلاح آنها برای قرار گرفتن در بازه زمانی ۱.۵ ساعت کاری است که توسط آرسل به انجام رسید. شایعات رایج در این زمینه خبر از وجود مشکلاتی در ویرایش های اولیه این فیلم میداد که تماشاگران آزمایشی را پاک گیج کرده بودند. تولیدکنندگان و مدیران اجرایی استودیو تلاش بسیاری برای سرهم بندی های بعد از تولید کردند. البته باور این تلاشها بعد از دیدن محصول نهایی سخت است !
دور از آن افتضاحی که ما انتظارش را داشتیم، تنها کمبود جاذبه هایی مثل کتاب های تالکین یا افکار مدیران سونی در آن احساس میشود. هر چند این فیلم برای تماشاگران عادی که با شنیدن نام کینگ و اسامی بازیگرانی مثل ادریس البا و متیو مک کانهی راهی سینِما شدند راضی کننده خواهد بود اما به احتمال زیاد تماشاگران جدی را نا امید خواهد کرد.
فیلم آغاز امیدوار کننده ای دارد و شاهد عذابی قریب الوقوع هستیم که باعث کابوس های شبانه پسر بچهای به اسم جیک چمبرز( با بازی تام تیلور) میشود.بعد از مرگ یکی از اعضای فامیل، پدر و مادر جیک هنوز اطمینان دارند که کابوس های او ناشی از رویاپردازی های او هستند. اما مرد سیاه پوش اسرار آمیزی که جیک در رویاهایش میبیند عقیده دیگری دارد و سربازانش را برای دزدیدن این پسر راهی کرده است.
مرد سیاه پوش، والتر( با بازی متیو مک کانهی)، جادوگری است که با اسامی مختلف در کتابهای کینگ حضور دارد. در خلال داستان متوجه میشویم که او در تلاش است تا انرژی درونی بچههای منتخب را به دست آورد تا به کمک آن برج مذکور را نابود کند. این برج نه تنها از سیاره ما محافظت میکند، بلکه از بسیاری دنیا های موازی نیز حفاظت میکند.به ما گفته میشود که فراتر از این دنیاها، در یک خلا، تعداد بیشماری هیولا زندگی میکنند. هرچند هیچکس به این فکر نمیکند که چرا والتر میخواهد این هیولا ها را بکشد در حالی که میتواند بر آنها حکومت کند.والتر دستورات را در گوش مردم زمزمه میکند و آنها بی چون و چرا اطاعت میکنند. تجربه یک ماجراجویی برای نجات دنیا بدون وجود یک یاغی که مجذوب نابودی است غیر ممکن است !
جیک وسیلهای برای سفر پیدا میکند که با آن میتواند به یکی از زمینهای موازی برود. زمینی بعد از اتفاقات آخرالزمانی که میانه جهان نام دارد و ساکنانش احتمالاً برای قرنها با والتر دست و پنجه نرم کرده اند. البا در نقش رولاند دِسچِین، آخرین جنگجوی با شرافت عضو یک گروه به اسم تفنگداران است.او که در مقابل نفرین های والتر مقاوم است، در حالی به مبارزه با والتر ادامه داده بود که والتر تمام اعضای خانواده اورا کشته بود. او قبول میکند تا جیک را در سفرش همراهی کند اما فقط به یک شرط : کشتن والتر. او جرأت نجات تمام کهکشان را در خود حس نمیکند. خدا میداند که کتاب آنقدر موضوعات متفاوت دارد که نتوان در یک فیلم جا داد. خواندن دو بند اول از ویکیپدیای جیک چمبرز هیجان انگیز تر از تمام چیزی است که در برج تاریک شاهد آن هستیم اما فیلم سازان برای جلب توجه تازه واردان به این دنیا، محتوای کتاب را مرتبط تر و عمومیتر جلوه دادند. اسلحه بزرگ والتر را میتوان درواقع اسلحه سائورون( جادوگر ارباب حلقه ها) ولی بدون خود سائورون دانست. جیک همان شخصیت برگزیده ای است که از زمانی که لوک( شخصیت جنگ ستارگان) توانست با چشمهای بسته چیز هارا ببیند، در فیلمها شاهدشان هستیم.
البا و مک کانهی تمام چیزی که فیلم از آنها میخواهد را در اختیارش میگذارند : عدالت کدر شده و دانش از پیشینیان، بی قیدی نسبت به عذاب بشر از آیندگان.
بخش تولید و افکت ها تصاویر کاملاً جذابی را به نمایش میگذارند.صحنه های اکشن بدون نقص هستند، هر چند بعضی از صحنهها از کیفیت پایینتری برخوردارند اما بعضی از صحنههای طنز نیز بخوبی تاثیرشان را میگذارند. اما هیچ صحنه ای در این فیلم حتی نزدیک فیلمهایی مثل ارباب حلقه ها یا حتی فصل اول عطش مبارزه نیست.شاید شخصی خوشبین بتواند بگوید که فیلمهای هری پاتر از چند آغاز سطح پایین شروع کرد تا در اواسط به اوج برسد اما این سری به وفاداری طرفدارانش تکیه میکرد. افراد داناتر و پرتجربه تر و خوانندگان کتابهای استفن کینگ میدانند که هالیوود به شدت دنبال جلب توجه آنهاست. اگر آنها نسبت به این برج تاریک شانه بالا بیندازند شاید قبل از نابودی این مجموعه فیلمی بهتر را شاهد باشیم.
[…] مقاله مرتبط: نقدی بر فیلم برج تاریکی […]