فهم ماجراهای داستان IT نوشته استفن کینگ برای همگان دشوار بوده است. این داستان عظیم و جذاب در طول عمر خود به عکسها و عبارات خاصی مثل؛ دلقک قاتل، بالن و جمله “ تو هم شناور خواهی شد“ شناخته شده است. فیلم IT روایتگر داستان ۷ جوان است که بازیگران آنها تازه به سن قانونی رسیدهاند، با شیطانی تغییر شکل دهنده در شهر کوچک مِین روبرو میشوند و سپس بصورت افرادی بالغ به خانه بازگشته تا فکری برای از بین بردن این هیولا کنند. این فیلم برای زنده نگه داشتن رؤیای فیلمهای ترسناک قدیمی تلاش بسیاری کرده است. فیلم IT در شهری غیرواقعی که بسیار شبیه به دابلین (پایتخت ایرلند) است در جستجوی آرامش کودکی، آسیب های جسمی–روحی و فراموشی بسر میبرد؛ روی انبار های این شهر با خون نوشته شده است:“ در جستجوی زمان گمشده“.
این دومین بار است که فیلمی اقتباسی از کتاب ۱۱۰۰ صفحهای استفن کینگ به نام IT ساخته میشود. اما اینبار اندی موشِتی، کارگردان فیلم IT ، توانسته خیلی چیزها را تغییر دهد. فیلم IT با تمرکز بر روی بخش کودکان و استفاده از بازیگران کودک به عنوان بازیگران اصلی، توانسته فیلمی با ترکیب عناصر ترس، توهم و کابوس بسازد. اگر بخواهیم داستان را دسته بندی کنیم به این ترتیب خواهد بود : مجموعهای از حالت و مود های مختلف، تنوع در عنصر وحشت آفرین از خانه وحشت تا گردش های گروهی، فیلمی سرگرم کننده همراه با قتل وحشتناک تعدادی کودک، لحظاتی که مخاطب احساس معلق بودن میکند و داستانهای جذابی که به خوبی توسط بازیگران تازه به بلوغ رسیده بازی شدهاند. هر چند فیلم IT در گیشه های سینِما به شکل اعجابآوری پرفروش بوده است، اما عدم حضور یک عنصر در این فیلم، مثل حضور هیولای داستان برای مردم شهر، آزاردهنده است.
مقاله مرتبط: میزان فروش فیلم IT در هفته اول اکران
شاید برای هرکسی غیرقابل انکار باشد که این فیلم از طراحی مناسب بهرهمند نبوده است؛ نتیجه این است که حالا میتوان از بخشهای ناگفته کتاب فیلم دیگری نیز ساخت. البته اگر نگاهی به آمار فروش این فیلم داشته باشید، ساخت یک فیلم دیگر از روی این مجموعه باز هم میتواند فروش خوبی به ارمغان بیاورد. همانطور که اولین نسخه از فیلم Kill Bill ساخته کوانتین تارانتینو توانست مقدمات حضور پر قدرت قسمت بعد خود را آماده کند، فیلم IT هم میتواند آغازی برای یک داستان جذابتر باشد.
داستان فیلم
فیلم IT در نگاه اول مانند نیمه درخشانتر از یک داستان کلی است. موشتی در کنار فیلمنامه نویس ها، چِیس پالمر و گری دابرمن، به همراهی کارگردان قبلی، کری فوکوناگا، بسیار تلاش کردهاند تا خط داستانی فیلم IT را نزدیک به کتاب نوشته شده توسط استفن کینگ نگاه دارند. آنها توانستهاند بخشهای اصلی و حالت کلی کتاب را در فیلم نیز حفظ کنند؛ احتمالاً طرفداران کتابهای کینگ نیز قدردان این تلاش پرثمر خواهند بود. هرچند که خط داستانی مانند جزئی از یک کل ظاهر میشود.
داستان فیلم IT نسبت به کتاب آن ۳۰ سال به جلو برده شده است. داستان فیلم حدوداً ۹ ماه درازا دارد. داستان با قتل وحشیانه کودکی شش ساله به نام جورج ( با بازیگری جکسون رابرت اسکات) آغاز میشود. شروع فوقالعادهی داستان بدین گونه است: در ابتدا تصویر کودکی را مشاهده میکنیم که در زیر باران، قایق کاغذی خود را بر روی آبهای روان دنبال میکند. او اندکی پس از دور شدن از خانه، با شخصیت شیطانی داستان که خودش را پِنی وایز؛ دلقک رقصان میخواند روبرو میشود. این دلقک با سخنان دروغ و با فریب دادن کودک او را به سرنوشت شوم خود نزدیک میکند و در انتها با صحنه قتل غمناک کودک روبرو هستیم. ادامه فیلم نیز شامل لحظههایی بدین سان است.
مقاله مرتبط: بررسی فیلم آنابل:خلقت
چند ماه بعد برادر جورج ( با بازیگری جِیدن لیبرهِر)، بیل، که همه او را مقصر گم شدن برادرش میدانند، آخرین نفری است که هنوز امید به زنده بودن برادرش دارد. با آغاز شدن تابستان و به پایان رسیدن مدارس، بیل تعدادی از دوستان خود را گرد هم جمع میکند تا به صورت گروهی به جستجوی مناطق اطراف بپردازند. دوستانش برای نشان دادن حمایت خود تلاش اندکی کرده اما آنها بیشتر دوست دارند تا در مورد دختر های مدرسه باهم بحث کنند و از زورگوی شهر، هانری باوِرز (نیکولاس همیلتون)، دوری کنند.
گروه جستوگران متشکل است از : ریچی (با بازی فین والفهارد)؛ پسری بداخلاق و همه چیز دان، اِدی ( با بازی جک دایلن گریزِر)؛ پسری مالیخولایی و ترسو، استنلی ( با بازی وایت آلف)؛ پسری یهودی که عقل درست و حسابی هم ندارد.
این گروه که خود را “گروه بازندهها“ نامیدهاند، به تدریج بزرگتر میشود. بِن (با بازی جِرمی ری تیلور)؛ پسری تازه وارد که بیشتر وقت خود را در کتابخانه سپری میکند،
مایک (با بازی چوسِن جیکوبز)؛ تنها پسر سیاهپوست شهر که خود آموخته نیز هست، به گروه بازنده ها ملحق میشوند. اما تغییرات واقعی هنگامی احساس میشود که بِوِرلی (با بازی سوفیا لیلیز)؛ دختری با اعتماد بنفس بالا بدنبال فرار از آزار و اذیت هایی که در خانه متحمل میشود، تصمیم میگیرد به این گروه اضافه شود. بیل و بن هردو به سرعت عاشق او میشوند که داستان فیلم از اینجا به بعد اندکی احساسی همراه با لحظات ناخوشایند و خجالتآور رویارویی این دختر و پسرهای جوان میشود. در اینجا سعی شده کمی به نقش احساسات در روابط ماشینی میان زن و مرد پرداخته شود.
موشتی توانسته با بازیگران جوان خود فیلمی به زیبایی “Stand By Me“ بسازد که آن فیلم نیز از بازیگران جوان بهره میبرد. ریچ دلیا ، سرپرست بازیگران، نیز توانسته وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده و در انتخاب بازیگران کودکی که در مواقعی خندهدار و لحظاتی دیگر ناراحتکننده هستند، عملکرد خوبی داشته است؛ این دقیقاً همان چیزی است که کتاب و فیلم IT به آن نیاز داشتند. لیبرهر و لیلیز یک سر و گردن بالاتر هستند؛ صحبتهای رد و بدل شده میان آنها گرم و باورکردنی است. درواقع میتوان لیلیز را به نسخه جوان ایمی آدامز تشبیه کرد. اما ولفهارد به عنوان شخصیت پر انرژی و خوشبین گروه با بازی عالی خود، گوی رقابت را از سایرین ربوده است.
البته در کنار این کودکان شاد و خوشحال، هیولایی زیرزمینی و کودککش وجود دارد که در هر قدم پا به پای آنها میرود. IT که نام این هیولا است، تک به تک بچهها را جدا کرده و آنها را با ترفند های خاص و در ظاهر متفاوت فریب میدهد. سپس در زمان مناسب خود را به شکل اولیه،پنی وایز، برمیگرداند تا وحشت کودکان را نظاره کند. در نهایت همه کودکان اقرار میکنند که تجربههای مشابهی داشتهاند. در این میان بن که به کتابها علاقه زیادی دارد، با کنار هم قرار دادن شواهد و سرنخها متوجه میشود که این خشونت در طول تاریخ نیز در شهر دِری وجود داشته و هر ۲۷ سال اتفاق میافتد. این گروه به رهبری بیل، تصمیم میگیرند به مقابله با این هیولا بپردازند؛ حتی اگر به قیمت رفتن به مارپیچ لوله های فاضلاب شهر باشد.
همه اطلاعات مربوط به بخش دوم فیلم it
با در نظر گرفتن تمام اتفاقات بد و وحشتناکی که توسط IT اتفاق میافتد، به هیچ وجه نمیتوان سبک فیلم IT را سادیسمی دانست. موشتی در فیلم IT سعی داشته تا علاقه کینگ به موسیقی راک را نیز در نظر گرفته باشد. البته او همیشه به درستی از این موسیقیها استفاده نکرده است؛ برای مثال در لحظاتی که با کشته شدن یک کودک و خونآلود بودن صحنه روبرو هستیم، موسیقی Six Different Ways را میشنویم.

در حالی که بعضی از صحنهها بسیار هیجانانگیز و جذاب هستند، فیلم بطور کلی از ریتمی مناسب بهرهمند نیست. تغییرات از صحنهای به صحنهی دیگر تا حدودی ثابت و جدا از هم بنظر میرسند که فیلم را به مجموعهای از قطعات جدا از هم تبدیل کرده که راز اصلی فیلم IT را در پشت صحنه نگاه میدارد. فیلم IT با گذر زمان به سمت خشونت کمتر پیش میرود که این مسأله ناشی از خو نگرفتن شهر با فضای داستان است. البته خود شخصیت IT به تنهایی توانسته وحشت و ترس کافی برای فیلم ایجاد کند. برای اینکه IT بهتر دیده شود، از جلوههای ویژه خاصی استفاده شده اما حضور او به اندازه سایههای Tim Curry در مینی سریال های سال ۱۹۹۰ نمیرسد.
در کتابهای کینگ، کودکان وظیفههای دشوار و سخت بزرگسالان را به دوش میکشند؛ این عنصری است در کتابهای استفن کینگ وجود دارد که اکثر کارگردانان هنگام اقتباس از کتابها نادیده میگیرند. در اکثر صحنههای فیلم IT اثری از بزرگسالان دیده نمیشود. اندک مواردی هم که بزرگسالی دیده میشود، تصویر خشن و بیرحمی از آنها نمایش داده شده است. همانطور که کینگ در کتاب خود نیز نوشته:“بزرگسالان هیولاهای واقعی هستند“.
[…] مقاله مرتبط: نقد کامل فیلم IT […]
[…] مقاله مرتبط: نقد و بررسی فیلم It […]