“دفتر مرگ” (Death Note) شبکه نتفلیکس را میتوان در اولین قتل این فیلم خلاصه کرد، قتلی که کمتر از ۱۰ دقیقه از تماشای فیلم نیاز است تا به آن برسید. “لایت ترنر” (با بازی نات ولف) به تازگی دفتری پیدا کرده است که به صاحبش اجازه میدهد هرکس که نام و چهرهاش را بداند، بکشد. لایت نام اولین قربانی را در این دفتر مینویسد، و اینگونه است که لحظاتی بعد، پس از وقوع کمی اتفاقات پیچیده آن قربانی خفه شده و میمیرد.
این قتل سریع، بیارزش و بیهیجان، و بسیار خونآلود در حالی که اصلا نیازی نیست، در واقع توصیفکننده کل فیلم شده است.
“دفتر مرگ“، Death Note، از انیمه و مانگای معروف و محبوب ژاپنی با همین نام اقتباس شده است. این فیلم برخلاف نسخههای اصلی، به نوعی القا کننده این موضوع غلط شده است که هرکسی با یک دفتر یا قدرت جادویی حق دارد به دنبال ایجاد عدالت بیافتد، آنگونه که خودش صلاح میداند. پس از آنکه این دفتر از آسمان افتاده و بدون هیچگونه توضیحی سر راه لایت سبز میشود، او از قدرتش استفاده میکند تا هرکسی را که شرور و بد میداند بکشد. پس از آن نیز با “کیرا” آشنا میشود، خدای عدالتی که زحمت قتلها بردوش او است. اینگونه است که کمکم نیروهای قانون وارد بازی میشوند، خصوصا کارآگاهی حرفهای و ماهر [کاملا!] با نام “اِل” (با بازی لاکیث استانفیلد)
نسخه نتفلیکس از بازی قتل موش و گربهای، از آغاز تا پایان پر از مشکل است. اگر نویسندگان و یا “آدام وینگارد“، کارگردان فیلم، با خود فکر کردهاند که ال شخصیتی دوستداشتنی محبوب خواهد داشت، باید بگوییم نتیجه تلاششان به شکستی خارقالعاده تبدیل گشته است. [باید به آنها تبریک گفت!] ال به شکل عجیبی شبیه به نوجوانانی است که از آزار دیگران لذت میبرند. در مورد ولف نیز همینطور است. تشخیص جدی یا شوخی بودن دیالوگهای او گاهی واقعا ممکن نیست. اغلب اوقات پر از درد و بیمار به نظر میرسد، که اصلا شباهتی به کسی که در حال طراحی نقشه قتل است، ندارد. البته با توجه به اینکه از اول هم هدف و انگیزه درستی در استفاده از دفتر مرگ ندارد، عملکردش آنقدرهم بیشباهت به نقشش نیست. در برخی بخشیهای محدود از دیالوگهایش به این موضوع اشاره میشود که در کودکی مادرش به قتل رسیده است، اما این موضوع اصلا به اندازه کافی ساخته و پرداخته نشده و به دلیل و انگیزهای مناسب برای او تبدیل نمیشود.
این کمبود [یا در واقع نبود] انگیزه در مورد تقریبا تمامی شخصیتهای این فیلم صدق میکند، از پدر لایت گرفته، تا دوستدختر همیشه همراهش، “میا” (با بازی مارگرت اولِی). بخش زیادی از داستان را متاسفانه میا با آن شخصیت ضعیف و بیروحش بردوش میکشد، در حالی که اصلا نباید اینچنین باشد. عظش او برای کمک به لایت در کشتن ملت هم هیچگاه توضیح داده نمیشود، بهترین تصور ما از او این است که نوجوانی است که سرگرمی بهتری پیدا نکرده و مشکلات عصبی حل نشدهای دارد. لایت و میا مدام در حال عشق بازی و قتل هستند، آن هم بدون کوچکترین تامل و صبری، پشت سر هم، در حالی که اثری از پشیمانی یا حتی انسانیت در آنها دیده نمیشود. عشق آنها تقریبا در مرکزیت داستان فیلم قرار دارد، اما این باعث نمیشود مدام در طول فیلم دعوا نکنند، آنهم در حالی که هیچ اثری از عشق واقعی در آنها نمیتوان مشاهده نمود.
شخصیتهای “دفتر مرگ” اغلب احساساتشان را واضح و رسا بیان میکنند، اما هنگامی که اعمالشان را مشاهده میکنیم، خبری از آن احساسات نیست. همواره میان زندگی آنها و توصیفشان از آن تصادم وجود دارد. و در حالی که این ضعف در نسخه اقتباسی تمامی شخصیتها به چشم میآید، ریشه مشکل را قطعا در بازیگر اصلی باید جستجو کرد. در نسخه انیمه، لایت دانشآموزی گیرا و محبوب است که به کشف جنبه تاریک شخصیتش میپردازد، و قدرت شرارتش مستقیما از جذابیتش میآید. او نقشههایش را درست مقابل دید همه طراحی میکند، از نزدیکترین افراد برای رسیدن به خواستههایش استفاده میکند و سقوط او فقط به خودش تعلق ندارد، بلکه به تمامی کسانی که او را صمیمانه دوست دارند، متعلق است.
اما در طرف دیگر، شخصیت ولف را داریم؛ شخصیتی تنها و سنگدل که معروف به شرارت است، شدیدا اعصابخوردکن و خودخواه، و در تغییری دیگر نسبت به نسخههای اصلی، شخصیت او تمایل عجیبی به قتلهای وحشتناک برای هدفهایش دارد. [صحنههایی مشابه مجموعه “مقصد نهایی“] به جای استفاده از حمله قلبی ساده که در نسخههای قبلی رایج بود، این بار او به سراغ جزئیات میرود: قطع شدن سر، خودکشی با پریدن از پشتبام، و مواردی از این قبیل. به طور خلاصه میتوانیم بگوییم، وینگارد در هر فرصتی که پیدا کرده، تا جای ممکن خونریزی به پا کرده است. این بیرحمی عجیب او باعث میشود شخصیت او را به جای جذاب، ساده و بیمعنی توصیف کنیم.
این در واقع هسته اصلی مشکلات “دفتر مرگ” وینگارد است. تصور او از مرگهای غیرطبیعی در دنیا، بدون انگیزه، بدون هرگونه خلاقیت و ناامید کننده است. نسخه اصلی را بسیار فریبنده میدانیم، چرا که بازی ذهن و هوش است؛ دفتر مرگ پر از قوانین خاص خودش بوده، و لایت به دنبال کشف مرزهای این قوانین و قدرت خودش، مدام در حال پیشروی در این دنیای تاریک است. این بیاعتنایی او به این قوانین، زیرکانه و جذاب بوده و شرکت ال در بازیای که نه قوانین آن را میشناسد و حتی زمین بازی را میبیند نیز، آن را بیش از بیش بینظیر میسازد.
بخوانید: کریس همسورث از ادامه راهش با ثور میگوید !
این تقابل است که رابطهای پویا میان لایت و ال رقم میزند. نوعی احترام متقابل میان آن دو به وجود میآید که باعث میشود هردو یکدیگر را رقیبی ماهر و البته لایق بدانند. اما این فیلم، هیچگاه به این دو فرصت ایجاد چنین رابطهای را نمیدهد. استعداد لاکیث استانفیلد که قبلا در “برو بیرون” (Get Out) هنرنماییاش را دیدهایم، در این نقش واقعا به هدر رفته است. او را به هیچ عنوان تهدیدی برای لایت نمیتوان دانست، خصوصا اینکه ماهیت اعصابخوردکن او بیشتر از هرچیزی او را خراب کرده است. دیدار آنها کاملا برخلاف انتظار پیش میرود و بدون هرگونه تنشی است. شخصیت ولف نیز نه باهوش است و نه با استعداد، و این همواره باعث میشود از خود سوال کنیم چطور هربار از دست پلیس فرار میکند؟
اما در مورد “ریوک“، خدای مرگ که صداپیشگی او را “ویلم دفو” برعهده دارد، حضوری کاملا بیاهمیت که اصلا دیده هم نمیشود. همان زمان اندکی که به این شیناگامی (خدایانی که انسانها را به دنیای مرگ دعوت میکنند) علاقهمند به سیب داده شده است، بسیار با کیفیت و مناسب شخصیتش است، اما این حضور اندک و بدون انگیزه او آنقدر نیست که او را در داستان مهم کند، حداقل بدون در نظر گرفتن اینکه او فقط یک جلوه ویژه است.
در پایان باید بگوییم وینگارد در این فیلم متوجه اصولی که نسخههای اصلی را محبوب ساخت، نشده است. داستان بسیار سریع و بدون پردازش مناسب پیش میرود، انگار خلاصهای از نسخههای پیشین را تماشا میکنیم. در حالی که سعی کردهاند هنر خودشان را به آن افزوده و بهترش کنند، تغییرات آنها همان عناصر اصلی را نیز از بین برده، و در نهایت به اثری ضعیف و ناامیدکننده تبدیلش کرده است. “دفتر مرگ“ی با طعم “مقصد نهایی” (Final Destination) که تمرکزش بر دنیایی تخیلی و بیقانون، پر از مرگهای پرسروصدا و با جلوهای ترسناک، معطوف شده است.
سخن مترجم: برخلاف این فیلم، همانطور که گفته شد، سریال انیمه “دفتر مرگ” بسیار جذاب و تماشایی است، توصیه میکنم به هیچ عنوان آن را از دست ندهید. نسخههای ژاپنی دیگری نیز در قالب فیلم و سریال از این مانگای ژاپنی ساخته شدهاند که تماشای آنها نیز میتواند سرگرمکننده باشد.
نظر شما چیست؟