در نقد کامل فیلم پست به بررسی جوانب فنی و بازیگری فیلم پرداختیم ، اما حال میخواهیم ببینیم که داستان روایت شده فیلم تا چه حد به واقعیت تاریخی آن نزدیک است و اشتباهات فیلم کجاست.
آیا مانند فیلم پست ،کاترین گراهام پس از خودکشی شوهرش، مدیریت روزنامه را در دست گرفت؟
بله. “کاترین مِیِر“ در ۵ ژوئن سال ۱۹۴۰ با فیلیپ گراهام ازدواج کرد. پدر کاترین، “یوجین مِیِر“، با واگذاری واشنگتن پست به پسرخواندهاش فیلیپ، او را مسئول انشارات کرد. کاترین در حسب حال خود میگوید که هیچگاه از اینکه پدرش روزنامه را به او نسپرده، احساس حقارت نکرده است. او میگوید:”بر خلاف فکر عوام، من از اینکه پدرم کار را به شوهرم سپرده بود، خوشحال بودم. درواقع من هیچگاه فکر به این نمیکردم که پدرم شغل چنین حساسی را به من بسپارد.”

فیلیپ، شوهر کاترین، در طول ازدواجش با مشکلاتی همچون بیماریهای روحی و اعتیاد به الکل دست و پنجه نرم میکرد. در شب سال نو میلادی ۱۹۶۲، کاترین بخاطر روابط عاشقانه شوهرش با “رابین وب“، روزنامهنگار Newsweek، درخواست طلاق کرد. فیلیپ برای رسیدن به “وب“، فرایند طلاقش را سرعت بخشید اما در یکی از کنفرانس های روزنامه در ایالت “فینیکس“، او اعتراف کرد که از مشکلات عصبی و روحی عذاب میکشد. او به “واشنگتن دی سی” بازگشته و وارد بیمارستان روانی “چِستنات لاج” شد. او در تاریخ ۳ آگوست سال ۱۹۶۳، توانست برای آخر هفته مرخصی بگیرد. در طول تحقیقاتمان پیرامون داستان واقعی فیلم پست دریافتیم که فیلیپ با استفاده از یک اسلحه شاتگان ۲۸ گواژ در خانه خود در “گلن ولبی” اقدام به خودکشی کرده است. بعد از مرگ او، کاترین گراهام برای در دست گرفتن کنترل روزنامه پا پیش گذاشت.
مقاله پنتاگون دقیقاً چیست؟
مقاله پنتاگون یکی از تحقیقات وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا است که دخالت های آمریکا در جنگ ویتنام را از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۶۷ به طور دقیق مورد بررسی قرار میدهد. در این مورد دریافتیم که آمریکا بدون اطلاع دادن به رسانهها و البته مردم،نیروهای خود را در ویتنام افزایش داده است. یکی دیگر از مسائل پنهانی این است که اقدامهای نظامی آمریکا در ویتنام به نزدیکی های لائوس و کمبوجیه، نیروی دریایی و مرزهای شمال ویتنام نیز رسیده است. با صحیح دانستن این حرفها، این روزنامه فاش کرده است که آمریکا در مشخص کردن محدوده جنگی خود در ویتنام به مردم دروغ گفته است.
آیا شخصیت “آرتور پارسونز” با بازی “بردلی ویتفورد” بر اساس شخصیتی حقیقی است؟

خیر. بردلی ویتفورد در فیلم پست نقش آرتور پارسونز، یکی از اعضای هیئت مدیره، را بازی میکند و او از طرف هیئت مدیره، نگرانی خود بابت ریاست یک زن بر روزنامه را اعلام میکند. او با اشاره به اینکه یک زن نمیتواند تصمیم های دشوار اتخاذ کند، میگوید:”کِی، کارکنان روزنامه از حضور یک زن در مقام ریاست نگران هستند“. او در ادامه نیز به شدت با انتشار مقاله پنتاگون مخالفت میکند. با نگاهی حقیقتجویانه به فیلم پست میتوان دید که شخصیت پارسونز هیچگاه در زندگی واقعی وجود نداشته است. در بهترین حالت، او نماینده مردمانی است که از به ریاست رسیدن کاترین گراهام ابراز نارضایتی داشتند، تنها بخاطر اینکه او یک زن است.
آیا مسأله انتشار مقاله پنتاگون توسط واشنگتن پست آنقدر که در فیلم مورد بررسی قرار گرفته، حائز اهمیت است؟
مسلماً نه! بعد از اینکه “دنیل السبرگ” ۷۰۰۰ صفحه از مقاله پنتاگون را به “نیویورک تایمز” لو داد، این تایمز بود که ابتدا داستان به دستش رسید و خطر بزرگی در افشا کردن این اسناد به شدت محرمانه پذیرفت. آنها از عواقب قانونی انتشار این مدارک ناآگاه بودند و نمیدانستند خود را وارد چه ماجرایی خواهند کرد. این مسأله برای کاتریان گراهام و واشنگتن پست دقیقاً معنای معکوس داشت؛ آنها پس از دیدن ممنوعیت انتشار نیویورک تایمز پس از لو دادن این اسناد، ترغیب به انجام این کار شدند. آنها میدانستند که در بدترین حالت به وضعیت مشابه تایمز دچار خواهند شد. به علاوه، واشنگتن پست حتی قبل از بدست آوردن مقاله پنتاگون، درباره انتشار آن در روزنامه تایمز مقالاتی را در دست ویرایش داشت.
بخوانید: نقد و بررسی فیلم کامیوتر (The Commuter): اکشنی دیگر از لیام نیسون
آیا مدارک لورفتهای که به واشنگتن پست رسید، واقعاً بدون ترتیب و بدون شماره صفحه بودند؟

همانند چیزی که در فیلم پست میبینیم، داستان واقعی نیز تأیید میکند که جمعی از روزنامه نگاران در کتابخانه “بن بردلی” دور هم جمع شدند تا صفحات این مقاله، که ظاهراً نامرتب بوند، را مرتب کنند. پس از اینکه دولت ممنوعیت انتشار این مقاله توسط نیویورک تایمز را اعمال کرد، لو دهندهی این مدارک، دنیل السبرگ، آنها را در جعبه هایی به Washington Post سپرد. همانطور که در فیلم پست نیز دیده میشود، “بن باگدیکیان” (با بازی باب اودنکرک)، سردبیر روزنامه، این مقاله را از بوستون تا وانشگتن در جعبه هایی در کنار خود نگاه داشت. روزنامه Post یک صندلی خالی در کنار او تنها برای نگهداری این مقاله خریده بود. کاترین گراهام در این باره میگوید:”هزینه این صندلی اضافی برای پست، اصلاً هدر رفته محسوب نمیشود.”
صفحه بعد
نظر شما چیست؟