نقد فیلم

نقد فیلم فریب خورده (The Beguiled)(2017): ضد کلیشه ، حدِ درام

سوفیا کاپولا فرزند هنرمند بزرگ فرانسیس فورد کاپولا، یکی از فیلمسازان زن سینمای آمریکا است که بر خلاف پدرش، در چرخه ی سینمای مستقل فعالیت دارد. فیلمهای او اغلب دارای اتمسفری زنانه بوده و پرسناژهای وی در سدد کاوش های منیت پیچیده ی زن ساخته می شوند. البته کاپولا به عنوان یک سینماگر زن همیشه از مانیفست های فمنیستی و زن سالارانه به دور بوده و درام هایش بیشتر روانشناسانه می باشند. تازه ترین اثر این کارگردان جوان فیلمی با عنوان فریب خورده است. اثری که در جشنواره کن فرانسه خوش درخشید و نظر مثبت شماری از منتقدان سر سخت اروپایی و آمریکایی را به خود جلب نمود تا اینکه در نهایت موفق شد جایزه بهترین کارگردانی از این جشنواره را از آن خود کند. این فیلم مانند آثار قبلی فیلمساز در حال و هوایی زنانه جریان پیدا کرده و درام اثر در پی ایجاد یک بحران اخلاقی – انسانی تئوریزه می شود. فریب خورده با ظاهری ساده و بدون اغراق، داستانی سر راست و به دور از پیچیدگی را روایت می کند و ساختارش به سمتی رفته که یکی از زیباترین کارهای چند سال اخیر در سینمای آمریکا را به وجود آورده است. در نگاه نخست تا اواسط فیلم، مخاطب با تصویری که اثر به او اشاعه می دهد گمان می کند که بار دیگر در حال تماشای یک ملودرام آبکی و تکراری است. ملودرام های آمریکایی ای که سوار بر یک خط متکرر ملول، ترک تازی می کنند و از همان ابتدا می شود پایانشان را حدس زد. اما فریب خورده در پرده ی دومش، همه چیز را بهم می ریزد. از تصورات ساختگی بیننده در ابژه ی نگاه گرفته تا کشیدن خط بطلان بر روی کلیشه های مرسوم سانتی مانتال.

نقد فیلم فریب خورده (The Beguiled)(2017): ضد کلیشه ، حدِ درام

فیلم با سکانسی از جنگل آغاز می شود و دختربچه ای را می بینیم که در حال جمع آوری قارچ های وحشی است. او در یک نمای عالی لانگ شات در زیر سایه های در هم تنیده ی شاخته های درختان قدم می زند و اتمسفری بی کلام را به وجود می آورد. فیلم در همین سکانس و در این لانگ شات، اولین موتیف خود را بنا کرده و آن شکل تونل وار شاخه های درختان است. تونلی که نور در آن جای نمی گیرد و یک درونگاه مخوف را ایجاد کرده اند. گویی این همان تونل مرگی است که سرجوخه مک بورنی (کالین فارل) در آن محکوم به سکناست. فیلمساز قصه ی خود را خیلی راحت بیان می کند و اولین کلید درام و کشش را در همان ابتدا می زند. یک سرجوخه از ارتش شمالی ها که اکنون زخمی شده و در بحبوحه ی جنگ داخلی آمریکا، از یک سو از مرگ می هراسد و از سوی دیگر از سربازان جنوبی. دختر بچه به مک بورنی کمک کرده و وی را به خانه می برد. خانه ای که در کشاکش جنگ از تجاوز دور مانده و تعدادی زن و دختر با تفاوت های سنی، در آن زندگی می کنند. حال مک بورنی یک نیروی خارجی است که وارد فضای روتین و آرام زنان شده و در اینجا بحران و درام استارتش را می زند. فضایی که در فریب خورده به وجود می آید بسیار حائز اهمیت است. فیلمساز با هوشیاری برای شلوغ نکردن اتمسفرش از میزانسن هایی ایستا و جمع و جور استفاده می کند. ما در اینجا شهر را نمی بینیم چون اصلا به دیدنش نیاز نیست یا از جنگ فقط صدای آتش بار جبهه ی نبرد از دور شنیده می شود که این هم معضل اصلی نیست. بلکه بحران مرکزی فیلم ورود یک انسان غریبه در محیطی زنانه محور است که دارای قوه ی نرینگی بوده و اکنون نقطه ی شروع تضادهای اخلاقی و فردی می باشد. زمان فیلم اساسا بر می گردد به اواسط قرن نوزدهم در آمریکا اما فیلمساز به درستی و تا حد لازم، لوکیشن و نوع رفتار پرسناژها و میزانسن هایش را می سازد و خبری از رنگ و لعاب های هالیوودی در فیلم نیست. آثاری که در چند سال گذشته برای نمایش زمان خود دست به ساخت لوکیشنها و اکسسوارهای اضافه زده اند و مزخرفاتی بی اثر و ابتر مانند لالا لند و شکل آب و کارول خروجی آنها بوده است.

تماشا کنید: اولین تریلر فیلم Ant-Man And the Wasp  منتشر شد !

 نقد فیلم فریب خورده (The Beguiled)(2017): ضد کلیشه ، حدِ درام

ساختار روایت و نوع بیان دراماتیک اثر شاید ما را در نگاه نخست به سمت کلیشه ی آشنای هالیوودی بکشاند که اتفاقآ گویی کاپولا از عمد این کار را کرده است تا ضد کلیشه رفتار کند و حد درامش را به اندازه ی تصویری که ارئه می دهد، بیان نماید. چون اینگونه داستان و شخصیت ها در تاریخ سینما کم نبوده که از چنین موتیف و المان دراماتیزه شده ای استفاده کرده اند. به بیانی انقدر اینگونه قصه ها بخصوص در مکانیزم معیوب و کهنه ی ملودرام در هالیوود تکرار شده که همه چیز مانند یک فرمول نانوشته عمل می کنند. یک غریبه (قاعدتا مرد) وارد محیطی زنانه می شود. زنها از او مراقبت کرده و در ابتدا به وی اعتماد ندارند اما مرد قهرمان ما کم کم دل همه گان را به دست آورده و سپس در انتها همه چیز خوش و خرم با رستگاری پرسناژها در ابلهانه ترین شکل ممکن به پایان می رسد. اما در فریب خورده خبری از این سانتی مانتال بازی ها نیست و کاپولا نیمه ی دوم فیلمش را به شدت بی رحمانه و عجیب می بندد. سرجوخه مک بورذنی با بازی خوب کالین فارل در مقابل بانو مارتا (نیکول کیدمن) قرار گرفته و سپس بعد از بریدن پایش، می خواهد یک انتقام کورکورانه از صاحبین خانه بگیرد. به طور جالبی فارل و کیدمن امسال به طور هماهنگ در دو فیلم مستقل سینمای آمریکا حضور یافتند. این دو بازیگر قهار هم در فیلم کشتن گوزن مقدس (یورگوس لانتیموس) و هم در این اثر نقش یک زوج متضاد و درگیر را بازی کردند و در هر کدام از این دو فیلم، بازی شان در پرسناژهایی خلاصه می شد که به کنکاشت فردیت و امر اخلاق می پرداخت. مک بورنی با تغییری ناگهانی از یک فرد راکد به یک انسان متخاصم در پرده ی دوم، بحران را به ساحت دیگری می برد تا جایی که زنان دین دار و خداشناس باید نقشه ی قتلش را بکشند. حال در این نقشه حتی کوچکترین فرد یعنی آن دختربچه ی ابتدایی فیلم هم حضور دارد و ساحتی جدید از پایان یک درام از هم گسیخته را می بینیم. درامی که به سانتی مانتالیسم و رمانتسیسم های کذایی نمی رسد و حد خود را به اندازه ی قصه ی کوچکش نگه می دارد.

فریب خورده فیلمی است که یک ساختار جدید با بیان نوعی درام ضد کلیشه با فرمی کلاسیک را پیشنهاد می کند و در این راه موفق است.

بخوانید: نقد و بررسی فیلم خارج از کوره (Out of Furnace)

کارگردان: سوفیا کاپولا

مرجع
آلبالو
تگ

نظر شما چیست؟

avatar
  عضویت  
اشاره به موضوع
بستن
بستن