جنگ ستارگان (یا با ترجمه صحیحتر ولی نه چندان ملموس جنگهای ستارهای) سالهاست که از یک فرنچایز سینمایی پا را فراتر گذاشته و تبدیل به یک برند شده است. برندی که از قضا طرفداران سرسختی در ینگه دنیا (که تعدادشان در ایران نسبتا کم است) دارد و این طرفداران عاشقانه دنیای خلق شده توسط جرج لوکاس، خالق این سری، را میپرستند و در آن کندوکاو میکنند. پیشوند و یا پسوند نام جنگ ستارگان در صنعت انترتینمنت تضمین موفقیت را به همراه دارد و انیمیشنها، بازیهای رایانهای، کامیک بوکها، رمانها و سریالها و… از روی آن ساخته شده که همگی نسبتا پرفروش بودهاند. آخرین جدای هم به این قاعده دلبسته است.
جرج لوکاس که بیشتر عمر هنری خود را صرف خلق دنیای جنگ ستارگان (و البته در کنار آن ایندیاناجونز) کرده خالق دو شخصیت از محبوبترین کاراکترهای تاریخ سینما به انتخاب مردم در سالیان اخیر است: هان سولو و خود ایندیاناجونز (که وظیفه جان دادن در پرده سینما به هر دو نقش هم بر دوش هریسون فورد دوست داشتنی بوده است.) این نشان از تبحر شناختن رگ مخاطب در ذهن خلاق جرج لوکاس دارد و او را تبدیل به استاد مسلم حوزه سرگرمیهای سینمایی میکند. داستان جنگ ستارگان با اینکه خود برگرفته از اساطیر باستان به شمار میرود با این حال نحوه روایت آن دستمایه ساخت بسیاری از آثار سینمایی و حتی ادبی دیگر شده و تاثیر آن در سینما کاملا مشهود است. زمانی که والتدیزنی حق و حقوق ساخت ادامه هفتگانه جنگ ستارگان اصلی را گرفت، نگرانیهای زیادی به وجود آمد که با سیاستهای محتاطانه دیزنی، لطمه بزرگی به این برند وارد شود اما جی.جی آبرامز (که او را از خلق سریال به یاد ماندنی لاست میشناسیم.) پشت سکان قرار گرفت و فیلم جدید و آبرومندانهای برای این سری ساخت. او پیشتر دیگر فیلم فضایی و به نوعی رقیب جنگ ستارگان را نیز احیا کرده بود (استارترک) و با اینکه طرفداران سرسخت چندان از کارش راضی نبودند اما فیلم فروش سرسامآوری داشت که چرخ تولیدات جنگ ستارگان در استودیوی دیزنی را به حرکت انداخت.
بخوانید: ۲۶ حقیقت جالب درباره ماسک که نمیدانستید !
حالا ادامه فیلم دو سال قبل با نام «جنگ ستارگان: آخرین جدای» اکران شده که در اکثر پوسترهای سینماییاش توجه ویژهای به مارک همیلتون شده. فردی که بعد از ۲۵ سال دوباره نقش لوک اسکای واکر (قهرمان سهگانه اول این سری) را بازی کرده و به عنوان آخرین جدای بر پرده سینماها برگشته. به نظر میرسد این توجه به سبب کدورت پیش آمده طرفداران پروپاقرص سری در جریان اکران فیلم قبلی بوده (و البته جذب مخاطبان با سن و سال بالاتر جنگ ستارگان که نوجوانان سالهای دور و مردان پابه سن گذاشته امروزی هستند) اما این بار متاسفانه نمیتوان به هیچ صراطی از اشتباهات فاحش دیزنی در ساخت ادامه جنگ ستارگان(لااقل برای طرفداران ویژه) گذشت کرد.
فیلم بعد از وقایع نسخه هفتم یعنی « نیرو بر می خیزد» شروع می شود و به روال سری فیلم های جنگ ستارگان داستان هایی پراکنده و گاهی نامربوط به هم را روایت می کند که طرفداران به آن عادت کرده اند. قهرمان مونث سری جدید یعنی ری،با رفتن پیش لوک اسکای واکر شروع به آموزش تعلیمات جدای شدن میکند. آن طرف داستان پایگاه شورشی ها (افراد خوب ماجرا) علیه امپراتوری (قماش منفی کل سری جنگ ستارگان) را داریم که مورد حمله واقع شده است. رهبر این گروه فعلی موجودی است به نام اسنوک ( با بازی اندی سرکیس که طبق معمول و مانند سری سیاره میمونها توانسته نقش شخصیت دیجیتالی را به بهترین نحو ایفا کند) به همراه کایلورن، دیگر شخصیت منفی سری جدید، قصد نابودی پایگاه را دارد. در این بین کایلو رن و ری به صورت تلهپاتی با یکدیگر ارتباط دارند و هر یک می خواهد دیگری را به سمت خود بکشاند.
جنگ ستارگان جدید برای طرفداران جدید هم ساخته شده و فنهای پروپاقرص سری را تا حدودی ناامید میکند. فیلم رنگ و بوی جنگ ستارگان را دارد ولی ذره ذره آن را میگیرد و پایانبندیاش طوری است که باعث شده عدهای از طرفداران با نوشتن نامهای به سازندگان خواستار حذف این فیلم از داستان سری اصلی جنگ ستارگان شوند! دنیای پرپتانسیل جنگ ستارگان در فیلم جدید محدود به نبردهای عظیمی شده که با روند تند و اکشن ناب به خورد مخاطب داده میشود و فرصت لذت دادن جز به جز جهان جنگ ستارگان را از او میگیرد. شخصیت منفی سری جدید ساخته شده توسط دیزنی یعنی کایلو رن (که پسر هان سولوی معروف است) کاریزمای دارت ویدر (شخصیت منفی سری اصلی) را به هیچ وجه ندارد و بسان جوانکی است که سعی میکند عصبانی و ناراحت باشد اما بیشتر بیننده را عصبی میکند. از آن سو اسنوک را به عنوان شخصیت منفی جدید و رییس کل داریم که وارد شدنش از ناکجاآباد توی ذوق می زند و صرفا ایفاگری اندی سرکیس به این کاراکتر تمامدیجیتالی میتواند آن را باورپذیر کند. وقتی مهرههای نقش منفی فیلم در اثری که بنمایه اصلیاش نبرد بین خیر و شر است، این چنین ضعیف باشند، کل فیلم زیر سوال میرود.
موسیقی بی نظیر فیلم با آهنگسازی جان ویلیامز (سازنده تم مشهور و اصلی این سری) صورت گرفته که شاهکار است و جلوه های ویژه آخرین جدای هم بسان همیشه یک سر و گردن از دیگر فیلمهای هالیوودی بالاتر است. این عناصر به همراه اکشن خالص فیلم مدت زمان دو ساعت و نیمه آن را اصلا خسته کننده نمیکند اما آن را بیشتر به یک اثر پاپ کورنی تبدیل میسازد تا فیلمی ماندگار در سری جنگ ستارگان.
فیلم آخرین جدای میتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و فروش میلیاردیاش (که البته از نخستین فیلم سری جدید کمتر است و پسرفت محسوب میشود) رضایت استودیو را نیز برآورد میکند اما باید دید آینده دنیای جنگ ستارگان با تغییرات بیشمار دیزنی در اصالت آن چگونه رقم خواهد خورد. اینطور که سرنگ دنیای پروانهای دیزنی به برخی سکانسها زده شده (و البته در برخی سکانسها هم در کمال تعجب تاریکی رخنه کرده) هیچ بعید نیست که آخرین جدای داستان در رخت عروسی با آخرین بدمن فیلم به خانه بخت برود.
بخوانید: فیلم جدید درخشش (The Shining) کارگردان خود را پیدا کرد!
نظر شما چیست؟