“پدینگتون ۲” (Paddington 2) دنبالهای است که موفق میشود بدون آنکه باعث آزار مخاطبین گردد، دنیای دیجیتال رایانهای را با دنیای واقعی پیوند دهد.
در سابق گفته میشد که دنبالهها نمیتوانند از فیلمهای پیشین خود سبقت بگیرند، اما امروزه در دنیای هالیوود دیگر حدس و گمانها بیمعنی شدهاند. الهام بخش شدن فیلمها برای ساخت دنبالهها و فیلمهای مرتبط یا حتی بازسازیهایی در آینده، بسیار معمول و متداول است، اما فیلمهای بسیار کمی هستند که بتوانند به آثار اولیه خود برسند و یا حتی از آنها جلو زده و بهتر باشند. “امپراتور ضربه میزند” (The Empire Strikes Back)، “پدرخوانده ۲” (The Godfather Part II) و یا حتی “داستان اسباب بازیها ۲” (Toy Story 2) و مثالهای فراوان دیگر، همگی دنبالههایی بودند که نتوانستند به خوبی فیلمی باشند که از آن آمده بودند. اما اکنون با فیلمی روبرو هستیم که نه تنها مبدا خود را ناامید نمیکند، بلکه برندهای حقیقی برای نقض این تفکر است: “پدینگتون ۲”.
“پدینگتون ۲” هرچند که همچون دنبالههای آثار جنگ ستارگان یا استودیوی پیکسار قادر به تصاحب گیشه نیست، اما به خوبی فیلم اصلی سال ۲۰۱۵ و حتی بهتر، خندهدارتر و جذابتر است. فیلم اول توسط “پاول کینگ” کارگردانی شد، که البته جزو نویسندگان فیلم دوم نیز هست، داستان آن نیز مربوط به سفر خرسی به نام پدینگتون و با صدای “بن ویشا” به لندن از پرو بود که توسط خانواده مهربان برون به سرپرستی پذیرفته شد. دنباله آن نیز به جدیدترین ماجراجویی پدینگتون میپردازد که بهترین جمله برای خلاصه کردن آن، “فرار کردن از زندان” است. بله، داستان دنباله یک فیلم میتواند بسیار متفاوت باشد، اینبار پدینگتون به اتهام دزدین کتاب باارزشی که قصد داشت آن را قانونی خریده و به عنوان کادوی ۱۰۰امین تولد عمهاش آن را به او هدیه دهد، به زندان افتاده است. او در این مدت تمام تلاشش را میکند تا بیگناهی خودش را اثبات کند، و خانواده برون نیز برای کمک به او به دنبال دزد حقیقی کتاب میگردند.
چیزی که فیلم قبلی پدینگتون را بسیار خاص کرده بود، قدرت دقیق اقتباس از داستان اصلی پدینگتون و امروزی کردن آن، به گونهای جذاب و تماشایی بود. “پدینگتون” اولین اثری نیست که از یک داستان قدیمی کودکان اقتباس شده است و تصاویر دیجیتال را بر روی زندگی حقیقی انسانی قرار میدهد، دو فیلم مجموعه “گارفیلد” (Garfield)، “اسمورفها” (The Smurfs) و “آلوین و سنجابها” (Alvin and the Chipmunks) و فیلم “پیتر خرگوش” (Peter Rabbit) که در آینده اکران خواهد شد، همگی همین شیوه را دنبال کردند، اما همه آنها نقدهای منفی بسیاری دریافت کرده و بسیار اعصاب خورد کن بودند، البته برخلاف منابعشان. پدینگتون اما باوجود آنکه بریتانیایی بوده و ساخته دیزنی و پیکسار نیست، در میان فیلمهای خانوادگی این سالها به خوبی درخشیده است.
“پدینگتون ۲” همچون فیلم قبلی، به جای آنکه بخواهد تسلیم گروه خاصی از مخاطبان شود، میان طنزمایه مخصوص بزرگسالان و داستان و صحنههای طنز مناسب سنین پایینتر، با کمک نویسندگانش، کینگ و “سایمون فارنابی” (که صداپیشگی یک نگهبان حواس پرت را نیز برعهده دارد) تعادل برقرار میکند. برخی صحنهها نیز در “پدینگتون ۲” از کمدیهای بیصدا الهام گرفته شدهاند، همچون صحنهای در ابتدای فیلم که پدینگتون در یک آرایشگاه مشغول به کار است، و برای کوتاه کردن موی یک پیرمرد، همه چیز ره به هم میریزد و یا صحنهای که خانواده برون مجبور میشوند در خانه دزد کتاب مخفی شوند. یکی از صحنهها نیز که پدینگتون از میان تعدادی چرخدنده عبور کرده و در انتها با یک سیبیل دودی ظاهر میشود، به شکل واضحی از کارهای چارلی چاپلین اقتباس شده است. لطیفهها و نکتههایی طنز برای بزرگسالان که البته برخی از آنها فقط به دید چشمانی تیز خواهند رسید، به همراه لذت تماشای خرسی بامزه به نام پدینگتون برای کودکان، این فیلم را برای هر گروهی از مخاطبان مناسب میسازد، مانند یک ساندویچ خانگی خوشمزه.
دیگر ویژگی خاص “پدینگتون ۲” قلب پر از احساس آن است، آن هم بدون هیچگونه احساس شرم و خجالت. لحظات آخر فیلم که بسیار احساسات برانگیز است، لحظهای گرم برای مخاطب میسازد که در طول فیلم به آرامی شکل گرفته، حتی با وجود طنز فراوانی که در طول فیلم شاهد آن هستیم. یکی از مهمترین بخشهای احساسی فیلم، نگرانی پدینگتون از خراب شدن رابطهای با خانواده برون به دلیل زندانی شدنش است، در حالی که آنها تمام تلاششان را میکنند تا او را نجات داده و بیگناهیاش را اثبات کنند. کینگ و فارنابی همواره به خوبی راهی برای تزریق طنز به لحظات حتی بعضا غم انگیز یا جدی فیلم پیدا میکنند، مثلا زمانی که آقای برون سعی میکند تا درمورد قلب مهربان پدینگتون با آقای کاری همیشه بد خلق (با صدای پیتر کاپالید) صحبتی عمیق و بااحساس داشته باشد، و پس از آن با روشن کردن خودرو خود به مشکل برمیخورد که با کمک یکی از همسایهها در نهایت به راه افتاده و به دنبال نجات پسرخواندهاش میرود، همین روشن نشدن خودرو او باعث میشود از زیاد جدی شدن فیلم جلوگیری شود.
اغلب فیلمهایی که در ابتدای سال اکران میشوند، به آرامی توسط مخاطبین و منتقدین فراموش میشوند، البته در این میان استثنائاتی نیز هستند، یکی از آنها امیدوارانه، “پدینگتون ۲” است. این فیلم همچون فیلم قبلی، در ژانویه در آمریکا اکران شد، ماهی که به دلیل مناسبتهای آن به ماه خانواده معروف است و بهترین زمان برای اکران فیلمهایی در این سبک است. “پدینگتون ۲” فیلمی بسیار شیرین، جذاب و خنده دار، و مثالی خوب برای یک فیلم خانوادگی است که باید به همراه خانوادیتان به تماشای آن بنشینید. فیلم قبلی همچون طلا بود که به خوبی توسط فیلم سازان به جواهری درخشان تبدیل شد، و حالا “پدینگتون ۲” نیز قدمی بهتر و جلوتر است، که همچون قهرمانی است که این امید را میدهد که در آینده ساخت آثاری دیگر را نیز در ادامه این مجموعه شاهد باشیم.
نظر شما چیست؟