اگر مقاله چند روز پیش ما درباره دلایل تماشا سریال “بوجک هرسمن” را خوانده باشید، حتما به این سریال جذاب علاقه پیدا کردهاید یا حتی شروع به تماشای آن کرده باشید. اگر چنین است، به شما پیشنهاد میکنم با این مقاله درباره حقایق شگفتانگیز بوجک هرسمن همراه ما باشید.
۱ – موسیقی تیتراژ ابتدایی سریال بطور اتفاقی ساخته شده است.
آهنگ تیتراژ آغازین سریال بصورت اتفاقی و توسط درامر گروه موسیقی “بلک کیز (Black Key)” تنها برای تست دستگاههای موسیقیایی که داشت، ضبط شد. تهیه کنندهی سریال که از طرفداران دو آتشهی این گروه بود، به شخصه از پاتریک کورنی (درامر گروه) درخواست کرد که تا موسیقیایی برای تیتراژ ابتدایی خلق کند. کورنی هم فایل ضبطیایی که برای تست آلات موسیقیاش نواخته بود را برای تهیه کننده فرستاد و او هم آهنگ ۵۰ ثانیهایی را بهترین موسیقی تیتراژ آغازین ممکن برای چنین سریالی دانست.
۲ – تیتراژ آغازین هر فصل از سریال به تناسب با اتفاقاتی که در آن فصل قرار است بیفتد، تغییر میکند. تیتراژ ابتدایی فصل دوم از پشت صحنهی فیلم ” Secretariat“با بازی بوجک انتخاب و تیتراز فصل سوم از اتفاقات فرش قرمز همین فیلم دستچین شده است.
علاوه بر این تغییرات کلی که در تیتراژ هر فصل اتفاق میافتد، جزئیات ریزی هم در هر قسمت از فصل ممکن است مشاهده شود. مثلا هنگامی که بوجک، پرنسس کارولین را اخراج میکند، او برای چند قسمت در تیتراژ وجود ندارد و یا بعد از آنکه d پایانی Hollywood دزدیده میشود، در قسمتهای بعدی Hollywoo نشان داده میشود. یا پس از آنکه تاد تخت بوجک را میشکند، تا زمانی که بوجک تختش را درست کند، تخت به صورت شکسته در تیتراژ باقی میماند و همچنین پس از مرگ سارا لین، او از تیتراژ حذف میشود.
۳ – تیتراژ ابتدایی هر قسمت از فصل چهارم، برای آنکه بتواند به خوبی بالا و پایین بودن داستان این فصل را نشان دهد، در هر قسمت به نسبت قبلی تغییرات زیادی میکند.
در قسمت اول، خانهی بوجک نشان داده میشود که کاملا از هم پاشیده و به هر ریخته است. به تدریج خانه مرتب و خانوادهاش در اطراف بوجک جمع میشوند که در قسمت پایانی دوباره همگی از اطراف او پراکنده شده و بوجک دوباره تنها میشود.
۴ – سازندهی سریال، رافائل واکزبرگ، و تهیه کنندهی سریال، لیزا هاناوالت، از دوران مدرسه با یکدیگر دوست بودند و از همان ابتدا به فکر ساخت سریال انیمیشنی با یکدیگر بودند.
در زمانی که هر دو در دانشگاه مشغول تحصیل بودند، یک سری کمیکهای طنز اینترنتی را خلق کرده بودند.
۵ – کاراکتر شخصیتهای سریال شباهتهای زیادی به دوستان دوران تحصیل تهیه کننده و سازندهی سریال دارند.
واکزبرگ در مصاحبهایی گفته بود که روزی با هاناوالت تماس گرفتم و از او پرسیدم که آیا یکی از دخترهایی که در کلاس انگلیسی حضور داشته است را یادش میآید. پس از جواب مثبت هنوالت به او گفتم که او را طراحی کند، ولی در بدن یک دلفین. اینگونه بود که شخصیت سیکستینا آکوستینا خلق شد.
با ما بخوانید : مطلب مرتبط : نقد و بررسی فیلم “شکل آب”
۶ – بر خلاف بسیاری از سریالهای انیمیشنی دیگر، قبل از تولید هر قسمت اتاق فکری بین صداگذاران و شخصیت پردازان تشکیل میشود.
۷ – ایدهی اصلی سریال از روی طراحیهای هاناوالت که سالها مشغول انجام آنها بود، گرفته شده است. طراحی کارتونی شخصیتهایی که بدنشان همانند انسانهاست اما صورتهای حیوانات را دارند.
قبل از ساخت سریال، واکزبرگ زندگی تاد گونهایی را داشت و به همراه چند نفر دیگر در زیرزمین خانهایی که قبلا متعلق به جانی دپ بوده، زندگی میکرده است. او هالیوود را برای خودش اینگونه تعریف میکرد “بالاترین جای دنیا ولی تنهای تنها”. او تصمیم گرفت که این عقیدهاش را به صورت داستانی انیمیشنی خلق کند. او در این بین از طراحی های هاناوالت بسیار بهره برد.
ادامه مطلب در صفحه بعد:
خیلی جالب بود مرسی :))