“کربن تغییر یافته” (Altered Carbon)، سریال علمی تخیلی جدید شبکه نتفلیکس، تمامی ویژگیهای یک سریال سایبرپانک امروزی را در خود جای داده است. داستان این سریال بر اساس رمانی در سال ۲۰۰۲ به قلم “ریچارد کی. مورگان”، در مورد کارآگاهی سرسخت به نام “تاکشی کواکس” است که در دنیایی زندگی میکند که ذهن و هوشیاری انسانها را میتوان در تراشههایی به نام “استاک” ذخیره کرد و بین بدنهای مختلف جابهجا کرد که به آنها نیز “آستین” گفته میشود. بدین گونه است که در دنیای او ثروتمندان جاودانه شدهاند و خود را بسیار بالاتر از خیابانهای سان فرانسیسکو آینده میدانند. مردم این شهر، در زیر آسمانی تاریک و بارانی، از هولوگرام برای ترویج روابط جنسی، مواد مخدر و خشونت استفاده میکنند. این سریال داستانش را “بلید رانر”گونه روایت میکند که اغلب تماشاگران و البته خود من از آن لذت میبریم.
اما همین سبک بیان داستان است که باعث شکست “کربن تغییر یافته” میشود، هم به عنوان یک سریال خوب و هم یک سایبرپانک خوب.
فیلمهایی همچون “بلید رانر” (Blade Runner) و یا رمانهای کلاسیک سایبرپانک همچون “نیورومنسر”، به کمک داستانهای علمی تخیلی آمدهاند و به آنها دیدی نو در خصوص مواجهه فرهنگ فعلی و اختراعات جدید خصوصا خارج از طبقات مرفه جامعه، میبخشند. سایبرپانکهای اولیه ثابت کردند که تکنولوژی انسانیت را شکل میبخشد، اما انسانهای عادی نیز خود شکل دهنده تکنولوژی هستند، و این در نهایت منجر به شکل گیری آیندهای میگردد که در واقع نسخهای تغییر یافته از حال است. این استعارههای خاصی که سریال با آن در ارتباط است، در واقع از این چنین نظریات فلسفی عمیقی برخواسته، همچون خیابانهای شهر که از توکیو و یا هنگ کنگ الهام گرفته شده و یا تبلیغاتی که همه جا دیده میشوند و رازآلودی خاصی که در سراسر داستان دیده میشود.
همانطور که “گاویا بیکر وایتلا” در “نقطه روزانه” (The Daily Dot) و “رایان بریت” در “معکوس” (Inverse) اشاره کردند، سایبرپانک مدرن نوعی آیندهگرایی رو به عقب است. ژانری اغلب قابل پیشبینی که اقتباسی بسیار دقیق از ایدهها و آرزوهای قدیمی پیرامون آینده است، شامل تبعیض جنسیتیای که ریشهای تاریخی دارد، دوران استفاده از رایانهها با کمک فناوری ARPANET و شاید مهمتر از همه آنها، فرهنگیست که سالها مشغول تصور آینده سایبرپانک بوده است. جلوههای ویژه شگفت انگیز “بلید رانر” به خوبی ساخته شده و شکل گرفته بود تا به نوعی به وجه تمایز و جذابیت این فیلم تبدیل شده و آیندهای را بسازد که توجهی به این نکته که چه چیزی میتواند جامعهای علمی تخیلی را خاص و یکتا سازد ندارد. در مورد “کربن تغییر یافته” نیز این مورد تنها دورکننده نیست، بلکه به طور کلی زوایای بدون زمان این ژانر را نابود میکند و جزئیاتی بسیار سطحی به نمایش میگذارد.
دنیای “کربن تغییر یافته” آیندهای است که بسیار نزدیک به نظر میرسد. تاریخ دقیقی ارائه نمیشود اما توضیحات آنها “۳۰۰ سال دیگر” را ذکر میکند که در مقایسه با “چند دهه دیگر”ی که در “بلید رانر” شاهد بودیم بسیار دورتر است. جوامع انسانی به سیارات دیگر راه یافته، شواهدی از گذشته نوعی جامعه فضایی یافت شده و انسان مرگ را به تصرف خودش در آورده است. دنیای مد و فشن نیز تغییر یافته است، لباسهایی تیره به سبک برند H&M، خالکوبیهایی به سبک قرن ۲۰ام، و البته معماری شهری سیاه و مبهم. البته وقایع رمان مورگان در آینده ای حتی جلوتر از این دنبال میشود و ترجیح او در کتابش بر این است که چنین جزئیاتی را به تخیل مخاطب واگذار کند یا کمی توقف کرده و راجع به گذشته آن نیز کمی توضیح دهد. کواکس از استاکی که ۲۵۰ سال در خواب بوده و در سال ۲۰۱۸ به دلیل مبارزات انقلابی زندانی شده بوده است، بیدار میشود، در حالی که سریال سعی میکند گذشته او را نشان دهد، اما گاها نمیتوان صحنههای مخصوص او را تشخیص داد.
سان فرانسیسکو جدید دنیای “کربن تغییر یافته” توسط چندین ثروتمند مسن که بیش از صدها سال عمر داشته و به نوعی عتیقههای سریال از دوران انفجار جمعیت محسوب میشوند، اداره میگردد که به آنها “متوسلاه” (Methuselahs) یا به طور خلاصه “مت” گفته میشود. اما به نظر میرسد خود سریال علاقهای به بخشی نسبتا مهم و شاید حتی جذاب از درون مایهاش یعنی جاودانگی و عوض کردن پیکرها، نداشته و ترجیح میدهد از آن فاصله بگیرد، مگر آنکه مستقیما بر داستان کووآکس و ماجراهایش تاثیر بگذارد و یا رخدادهای جامعه را پیش ببرد. همچنین “کربن تغییر یافته” مصمم است تا مستندگونه به روایت تاریخ نپردازد و به جای آنکه مستقیما بیان کند چگونه زمان حال به قرن ۲۴ام میرسد، انها به شرحی مختصر همچون “فاحشهای خوار و ذلیل” یا “قوی شدن در خیابانهای شهر”، و به طور کلی “آیندهای تاریک و سخت” اکتفا میکنند.
این درست همان چیزی است تم اصلی “کربن تغییر یافته”، ؛ یعنی تقسیمات اجتماعی و آگاهی طبقاتی را به راحتی محو میکند، در حالی که در نهایت کوشش کلی سایبرپانک رسیدن به داستانی پرجنبوجوش و پیچیده است. فقیر و غنی نیز در این سریال بسیار متفاوت و دور از یکدیگر به نظر میرسند، از اینرو واقعا دلیلی وجود ندارد که فرهنگ این جامعه نیز اینگونه یخ زده و سرد باشد، یا حداقل اگر دلیلی هم هست، سریال به ان اشارهای نمیکند. در واقع سریال بسیار غنیتر و بهتر به نظر میرسید اگر این جامعه پیشرفته ولی ایستای جاودانگان گاهی بخشی از فرهنگ مردم طبقه متوسط و ضعیف با عمر کوتاه را درک و اقتباس میکرد. این موضوع اجازه میداد تا مشکلات اجتماعی امروز با تکنولوژی پیشرفته و عجیب فردا همراه شده و “کربن تغییر یافته” بهتر به آینده متاثر از گذشته بپردازد.
البته این مرگ و میرهای موقت همگی وحشتناک است، همانطور که متها در کل بیرحم و ظالم به نظر میرسند. اما یک رویکرد بیرحمانه یکنواخت و بدون خلاقیت نیز وجود دارد که هرگونه عنصر غافلگیری را از دست میدهد. “کربن تغییر یافته” در زیر “داستان علمی تخیلی بزرگسالان”ش، برشهایی از برهنگی و خشونت جنسی نیز دارد، از اینرو در مقایسه با مجموعه “عطش مبارزه” (The Hunger Games) که با دقت روایتگر گروههای مختلف جامعه میشود و آن را با آیندهای عجیب و مبهم درمیآمیزد، کمتر دقیق و نافذ به نظر میرسد.
بخشی از مشکل سریال این است که برخلاف اغلب سایبرپانکهای قدیمی، کواکس بخشی از دنیای “کربن تغییر یافته” نیست، بلکه تازه واردی است که حقوقی سخاوتمندانه دریافت میکند تا قتل موقت اما مرموز یک مت را بررسی کند. اعضای طبقات اجتماعی پایینتر به ندرت هدف یا شغلی بدست میآورند، مگر انکه شخصا توسط کواکس آزاد شده و کمی پول از حساب همیشه پر او دریافت کنند. آنها همچون عروسکهایی منتظر تکه تکه شدن هستند، از اینرو کواکس یا باید خشمش را توجیح کند، یا همان مرد خوبی باشد که آزادی را تبلیغ میکند. جملهای که او به یک فاحشه گفت را به یاد بیاورید: “نباید بگذاری کسی به تو آزار برساند. تو بیش از اینها ارزش داری.” شاید اصلیترین ویژگی این جامعه که میدانیم این باشد که مردم فقیر بیش از آنکه زندگی کنند، میمیرند.
تعدادی زیرداستان به بررسی دید خاص “کربن تغییر یافته” از آینده اختصاص یافتهاند، و این درست بهترین بخش سریال است. هتلی به سبک “ادگار آلن پو” که البته با مهمانان نیز با آواتاری شبیه به چهره خود پو مکالمه میکند، پنجرهای به اقتصاد آلوده و همهگیر این جامعه باز میکند، شامل حتی شبهایی از قمار مجازی گروهی کارگر. میان پو و زنی بدون آستین دوستیای عجیب شکل میگیرد که تاکیدی بر ابعاد دیگر سریال، یعنی رابطه میان شخصیتی مصنوعی و انسانیست که وجودش محدود به یک تراشه رایانهای است. همچنین همکار پلیس کواکس، “کریستن اورتگا”، نیز خانوادهای کاتولیک دارد که نمیتوانند به اجماعی پیرامون نظر خداوند در مورد زنده کردن فردی که عاشق او هستید، و اینکه آیا این کار امری ناپسند است یا خیر، برسند. درست در این بخشهاست که “کربن تغییر یافته” از مرزهای “بلید رانر” و محدودیتهای آن فراتر رفته، و به دنبال چیزی مشابه انسانیت میرود.
اما هنگامی که دنیای بزرگتر تا این حد کوچک است، نئوکاتولیک را در زمینی بزرگتر آوردن سخت میشود. شخصیتها قرنها برای عادت کردن به ایده جاودانگی در غالب ایده استاکها وقت داشتهاند. اما چرا بسیاری انقدر از وجود آنها ناراحتند؟ و چرا فقط تعداد بسیار اندکی هستند که همچون متها با این تکنولوژی کارهای جالبی انجام میدهند؟
“کربن تغییر یافته” نوشتاری متفکرانه و طراحیای متمرکز توام با تخصص در زمینههای علمی مرتبط دارد. به جای آنکه بخواهد آیندهای پر از انسانهایی که قدرت تغییر بدنشان را دارند، تصور کند، ترجیح میدهد تا داستان را جلوه ویژه گذر زمان جلو ببرد و از آنجا داستان را شروع کند که ثروتمندان جاویدان این دنیا، از آسیب زدن به مردم لذت میبرند، و از آنجا به آرامی عقب برگشته و داستان را ادامه میدهد. این سریال تمامی ویژگیهای یک سایبرپانک کلاسیک همچون “بلید رانر” را دارد، اما بدون برخی از آنها قطعا سریال بهتری میشد.
نظر شما در مورد این سریال چیست؟ آیا تاکنون قستهایی از آن را تماشا کردهاید یا فکر میکنید داستان این سریال مطابق سلیقهتان نیست؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
نظر شما چیست؟