فاتح آکین، فیلمساز ترکی-آلمانی سالهاست نتوانسته آنطور که باید و شاید سینمای خودش را به جهان بشناساند و چند وقتیست که آثار چندان خوبی نمیسازد. منتقدان از دیدن فیلمهای ناامیدکننده آکین در برابر آثار درخشان پیشین او ناامید شدند و در نهایت او امسال با فیلمی به بازی برگشت که تاحد زیادی توانسته آبروی او را بخرد. «در محوشدگی» با اینکه یک شاهکار سینمایی تمام عیار نیست اما دست روی نقاط خاصی از عاطفه و احساسات بشریت گذاشته که کمتر آنها را در یک اثر سینمایی دیدیم و از این مورد مهمتر بازیگری خارقالعاده همچون دایان کروگر را دارد که یک تنه ارزش فیلم را دو برابر میکند. کروگر که به خاطر زیبایی جادوییاش در فیلم تروی نقش هلن، زیباترین دختر جهان را ایفا کرد با هوشمندی تمام خود را از دست سینمای گیشه و بدنه هالیوود کنار کشید و انتخابهایی عاقلانه با وسواسی هنری را در پیش گرفت که اوج آن در همین «در محوشدگی» قابل رویت است. هنرنمایی او در این اثر باعث شد که جایزه کن را هم از آن خود کند و آیندهای روشنتر برای کارنامه هنری خود بسازد.
فیلم در محوشدگی هم به تروریسم میپردازد و هم به نژادپرستی و هم به موضوعاتی از قبیل انتقام. ترکیب این موارد با یکدیگر باعث شده که فیلم دچار سردرگمی و چند دستگی شود و عملا به بخشهای گوناگون تقسیم گردد. داستان فیلم روایتگر زنی به نام کاجا هست که با همسر کرد خود با نام نوری در یکی از شهرهای آلمان زندگی میکنند. بعد از مدتی مشخص میشود که نوری در حقیقت یک دلال مواد مخدر است و کاجا هم جزو مشتریان او بوده اما این دو بعد از به دنیا آوردن فرزندشان(روکو) از دنیای مواد بیرون کشیدهاند و کار و کاسبی قانونمندانهای را راه انداختهاند.
«محوشدگی» از غمانگیزترین فیلمهای چندسال اخیر سینمای آلمان است
یک روز که کاجا روکو را به شوهرش میسپارد و با دوستش بیرون میرود در حین برگشت متوجه بمبگذاری در محل کار نوری میشود که موجب کشته شدن فرزند و همسرش شده است. او سعی میکند به پلیس از شواهد خود و زنی مشکوک بگوید که دوچرخهاش را بیجهت کنار محل کار همراه با یک ساک دستی رها کرده بود و پلیس اما با پی بردن به هویت و پیشینه نوری فکر میکند که این بمبگذاری یک تسویه حساب شخصی بوده و نه یک ترور…
در محوشدگی حرف برای گفتن زیاد دارد و مشخص است که آکین میخواهد فراتر از داستانی که نشانمان میدهد را روایت کند اما همچون نام فیلم، حرفهای کارگردان نیز در لابهلای برخی سکانسها محو میشوند. در اینجا نه خبری از نشانه شناسی است و نمادشناسی و آکین قصد دارد تا صحبتهای خود را در قالب بصری به مخاطب نشان دهد که در برخی موارد (همچون سکانس پایانی و یا سکانس حمام گرفتن کاجا و روبرو شدن اولیه با صحنه بمبگذاری و…) سربلند بیرون میآید و در برخی دیگر (برخی سکانسهای دادگاه و عموم صحنههای یک سوم پایانی فیلم) ضعیف از آب در میآید. این گسیختگی در فیلم ناشی از ضعف فیلمنامه است و ایرادی به گروه بازیگران فیلم و یا دیگر موارد فنی فیلم وارد نیست. قابهایی که آکین برای فیلمبرداری انتخاب میکند در نوع خود بینظیر است و طراحی صحنهای که فیلم دارد (نگاهی بیندازید به محل بمبگذاری شده و یا لوکیشن دادگاه که تضاد کاملی با هویت محتوای درون آن دارد و…) قدرتهای بصری در محوشدگی را به رخ میکشند که در کنار بازی زیبای کروگر تبدیل به یک موهبت میشود.
فاتح آکین زمانی فرمان فیلم را از دست میدهد که آن را وارد یک تسویه شخصی میکند و تمام پیام و شعارها و آرمانهای خود را در هم میشکند. ما با غصههای کاجا پیش میرویم و علی رغم حضور کوتاه شوهر و همسرش به سوگواری با آنها مینشینیم ولی وقتی کاجا تصمیم به قصاص شخصی میگیرد، ماجرا کمی تغییر پیدا میکند. شخصیت کاجا در این بخش از فیلم عوض شده و با اینکه این تغییر قابل قبول است (رای نهایی دادگاه و کفر تماشاگر در آمدن از نتیجه آن دلیل محکمیست!) ولی سردرگمی کاجا و سوتیهای فاحشی که در تعقیب تروریستها از خود بروز میدهد غیرقابل درک است و اگر هم برفرض بیانکننده مفهومی از ذهن کارگردان است، بیمحتوا و بیدلیل به نمایش در میآید.
سینمای اروپا در سال گذشته دو فیلم بسیار غمانگیز داشت که روح و روان فیلم را حزن و اندوه پر کرده است، یکی فیلم Loveless از سینمای روسیه و یکی همین فیلم در محوشدگی که غمی بزرگ در گلوی فیلم دائما چشمک میزند. غم موجود در در محوشدگی به همراه پیامهای سیاسی که دارد (هرچند درست ادا نشدهاند) آن را از یک فیلم درام عادی فراتر میبرد ولی کلیشهها و سردرگمی آن در اواخر فیلم آن را از رسیدن به یک شاهکار سینمایی بازمیدارد. این فیلم سه بخش کلی دارد و در هر بخش تمرکز بر یک موضوع است و احساسات متفاوتی را نشان میدهد که متاسفانه عنصر رابط بین این قسمتها چندان محکم ساخته نشده و حس چندپاره بودن در آن بسیار مشهود است. کاش فاتح آکین همانطور که میخواهد عدالت را در فیلم خود نشان دهد، عدل را بر سر عناصر مختلف اثر سینماییاش نیز رعایت میکرد تا تمام جوانب آن در خدمت فیلم و سوژه جنجالیاش باشند و در محوشدگی بهتر از اینی که هست میشد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم بی عشق (Loveless) اثری از آندره ی زویاگینتسف
نظر شما چیست؟