سال ۲۰۱۵ بود که جدیدترین فیلمهای مجموعه “جنگ ستارگان” و “پارک ژوراسیک” بر روی پرده سینماها آمده و موفقیتی بزرگ در گیشه بدست آوردند. در حالی که هر دو فیلم بازگشتی غرورآمیز به دنبالههای شکست خورده مجموعههای خود محسوب میشدند، هر دو در معرض یک نقد مشترک نیز قرار گرفتند: اینکه صرفا بازسازی فیلمهای اولیه از مجموعههایشان هستند.
اما این فیلمها از نظر شما چطور بودند؟ “جنگ ستارگان: آخرین جدای” (Star Wars: The Last Jedi) فیلمی بود که مسیری غیرمنتظره را پیش گرفت، برداشتی شادگونه و مفرح اما ویرانکننده از مجموعه “جنگ ستارگان”، شاید همچون “نیرو برمیخیزد” (The Force Awakens). طبیعی است که واکنشها به این فیلم زیاد هم توام با مهربانی نبود، و فیلم “رایان جانسون” مجبور شد تا مدال “بدترین فیلم مجموعه جنگ ستارگان” را که از کهکشانی بسیار دور آمده است بر گردن بیاویزد.
اما “دنیای ژوراسیک” چشماندازی دیگر داشت. در مورد مجموعه “جنگ ستارگان” داستانهای موفق بسیاری وجود داشت که “آخرین جدای” میتوانست از آنها الهام بگیرد تا هم انتظارات ما را برآورده کند و هم مسیری که فیلمسازان به آن علاقهمند هستند را طی کند. اما در “دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” (Jurassic World: Fallen Kingdom) فیلمسازان باید دنبالهای برای مجموعهای از فیلمها میساختند که داستان آنها عملا موفقیتی نداشته است، داستان یک پارک تفریحی که دچار مشکلاتی میشود. از اینرو باید گفت “دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” فیلمی است که در برابر انتظاراتی بسیار زیاد اما ناکارآمد ساخته شده است.
به نظر میرسد ایده فیلمنامهنویسان “کالین ترورو” و “درک کانوللی” (هر دو از فیلمنامهنویسان “دنیای ژوراسیک” بودند که ترورو کارگردانی آن را نیز برعهده داشت) نوعی تکرار داستانهای گذشته و الهام گرفتن بدون افشاسازی از “جهان گم شده: پارک ژوراسیک” (The Lost World: Jurassic Park) بوده است، هرچند که آن فیلم هم چندان حرفی برای گفتن نداشت. “دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” به سراغ بازماندگان “دنیای ژوراسیک”، “اون” (با بازی کریس پرت) و “کلر” (با بازی برایس دلس هاوارد) میرود که به “ایلانو نوبلر” بازگشتهاند و به دنبال نجات دایناسورهایی هستند که زنده ماندهاند تا آنها را از انقراضی دیگر نجات دهند. با این حال، به زودی آشکار میشود که آنها توسط تیمی که قصدشان کمی متفاوت از آنچه که در ابتدا عنوان میکردند، به آنجا فرستاده شدهاند. قاچاقچیان فاسد دایناسور!
با توجه به این که تیم سازنده “دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” تمام تلاششان را کردند تا داستان فیلم افشا نشود، ما نیز همینجا داستان را رها کرده و به سراغ ادامه نقد این فیلم میرویم.
تیتراژ ابتدایی “دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” نیز به گونهایست که انگار توسط “استیون اسپیلبرگ” کارگردانی شده است. ساده و در عین حال هیجانانگیز، تنها بخشی از فیلم که باعث میشود عمیقا از همان حس ترس و وحشت نفستان را حبس کرده و لبه صندلی خود را از هیجان زیاد محکم بگیرید، درست مشابه اولین فیلم این مجموعه در سال ۱۹۹۳٫ همراهی آن با جلوههای ویژه بسیار فوقالعاده باعث میشود حداقل در بخش تیتراژ با بهترین فیلم این مجموعه روبرو باشیم. از اینجاست که زمان اندک فیلم برای آماده شدن شخصیتها برای شروع داستان فیلم آغاز میشود؛ یکی از آنها نیز “جف گلدبلوم” است که حضور او آنقدر کوتاه است که شاید تا انتهای فیلم بارها از خودتان بپرسید: فقط همین؟!
بخشهای زیادی از این آماده شدن شخصیتها که همچون جور شدن قطعات یک پازل است، بسیار سرگرمکننده به نظر میرسد. “دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” بیشتر موفقیت هنر است تا یک ابتکار، فیلمی که اجازه فرار به شخصیتهایش نمیدهد مگر آنکه خطر و یا در واقع دایناسوری بزرگتر در انتظار آنها باشد. همین روش ساده و موثر مشکل پس از مشکل دیگر است که این فیلم را جذاب و سرگرمکننده میسازد و آن را به فیلمی موفق و پرفروش تبدیل میکند که دوست دارید همراهش ذرت بو داده بخورید.
کارگردان فیلم، “بایونا”، با رها کردن بسیاری از هنرهای زیبای فیلمهای قبلی، اینبار فیلمی خلق میکند که گاها به طرز چشمگیری زیبا است. شاید فیلمی نباشد که بتواند حس ترسناک “پارک ژوراسیک” اصلی را برای دایناسورها ایجاد کند، اما فیلم بایونا قادر است حسی مشابه را در خلق مناظر زیبای “دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” برای مخاطب تداعی ببخشد. اینجاست که سبک فیلمبرداری او نیز به کمک جلوههای ویژهاش آمده و در ایجاد کردن فضایی این چنین فوقالعاده بسیار موثر است.
فیلم همچنین دو ظاهر متفاوت دارد، بخشهای رنگیتر در نیمه اول و نگاهی تاریکتر در نیمه دوم. در همان نیمه اول است که بایونا صحنههای شاهکار خود را خلق میکند که یکایک آنها از زمانی که فیلم را دیدم، در ذهنم ماندگار شدهاند. با این حال، زمانی که به صحنههای اکشن نهایی فیلم میرسید، فیلم با صحنههای گوتیک و خروش بینظیر مایکل گیاچینو پر شده، که احتمالا موجب میشود از خودتان سؤال کنید که آیا هنوز در حال تماشای یک فیلم از مجموعه پارک ژوراسیک هستید یا خیر.
“دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” فیلمی فراتر از تعدادی صحنه سرگرمکننده است. فیلمی است پر از ایدهها و نظرات متفکرانه در مورد تعادل طبیعت، بشریت و علم است که گاهی نیز با اشاراتی به سیاست همراه میشود. حتی اشارهای نیز به دنیایی میشود که در آن زندگی کردن در کنار دایناسورها ممکن است. ایدههایی بزرگ با سرعت بسیار زیاد از مقابل دید شما گذر میکنند، که قبل از این که فرصتی مناسب برای نگاه کردن به آنها داشته باشید به انتهای فیلم میرسید.
اما آن جایی که “دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” واقعا خستهکننده میشود، داستان آن است که به شدت ناچیز و ضعیف به نظر میرسد. شاید این نکته که شخصیتهای اصلی (یعنی همان کریس پرت و برایس دلس هاوارد) هرگز بدانند آدم بدها چه کسانی هستند یا اینکه آنها نیمی از فیلم را تنها با انگیزهای مبهم صرف میکنند خود عاملی برای این خستهکنندهشدن داستان باشند. البته آدم بدهای داستان خود بسیار سرگرمکننده هستند؛ “توبی جونز” به طرز فجیعی از خود راضی و “تد لوین” به شکل درخشانی شگفتانگیز است، اما لحن صحنههای آنها با سبک کلی این مجموعه متفاوت است و کمی عجیب به نظر میرسد. در پایان دو ساعت زمان تماشای فیلم، به این راحتیها نمیتوانید احساس اینکه یک انیمیشن کودکانه تماشا کردهاید را از خود دور کنید.
مسئله دیگری که در تمام طول فیلم احساس میشود این است که دایناسورها آنطور که باید نیستند. آنها به راحتی کنترل میشوند و کمی بیش از اندازه کوچک هستند. به زبان دیگر، “دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” هرگز به نظر نمیرسد که بتواند بزرگی جهان خود را آنطور که میخواهد به نمایش بگذارد، موضوعی که شاید بعدا در دنبالههای احتمالی آینده جبران شود. محل دنبال شدن داستان در نیمه دوم فیلم نیز به نظر غیرقابل باوری بزرگ به نظر میرسد، در حالیکه ایلانو نوبلر، به شدت کوچک به نظر میرسید.
“دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” آنقدر صحنههای جالب و غیرمنتظره، خوب و بد در خود جای داده است که گاهی به تجربهای گیجکننده تبدیل میشود. پس از آنکه از سالن سینما بیرون میآیید احتمالا با خود بگویید که لازم است تا چند بار دیگر به تماشای این فیلم بنشینم تا متوجه بشوم داستان آن از چه قرار است. این یکی از آن جنبههایی است که باعث میشود میان تمام فیلمهای دیگر این روزهای سینما آن را شبیه به “آخرین جدای” بدانم. اما این را نیز میگویم که حتی در اولین تماشا، “دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” به عنوان یک فیلم تابستانی شاد، زیبا و سرگرمکننده مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد.
اکران “دنیای ژوراسیک: قلمروی سقوط کرده” از ۶ ژوئن در سینماهای انگلستان آغاز شده است. نظر شما در مورد این فیلم چیست؟ آیا میتواند این مجموعه را سربلند کرده و انتظارات مخاطبین را برآورده کند؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
بخوانید: نقد و بررسی فیلم “جرایم حقیقی” (Dark Crimes): بازی اشباح
نظر شما چیست؟