این مطلب ادامه معرفی و بررسی فصل به فصل سریال پیکی بلایندرز است، نقد فصل اول سریال پیکی بلاندیرز را میتوانید در اینجا بخوانید.
این مطلب حاوی محتوایی است که قسمتی از داستان را لو میدهد.
آن روزها، در سال ۲۰۱۴ دومین شهر بزرگ بریتانیا، اوضاع خوبی نداشت؛ بعد از باخت ۸-۰ تیم «بیرمنگام سیتی» در مقابل «بورنموث» و رسوایی شناختهشده با نام «اسب تروجان» در مدارس بیرمنگام و نیز شکست طرح ساختمان «کتابخانه بیرمنگام» در برابر طرح ساختمان «Liverpool Everyman» در مسابقه معماری جایزه «Riba Stirling»، بیرمنگام روزهای سختی را میگذارند. به همین دلیل، ما نباید به «استیون نایت»، نویسنده و فیلمنامهنویس بیرمنگامی خرده بگیریم که چرا آن پایان بینظیر را برای فصل دوم سریال پیکی بلایندرز خلق کرده است.
وقتی «کیلین مورفی» در نقش گنگستر شیکپوش، تامی شلبی، از گوری که نیروی پلیس ایرلند (UVF) برایش کنده بود، رهایی یافت، متوجه شد که او به غیرمحتملترین و رضایتبخشترین شکل ممکن توانسته است که مرگ را فریب دهد! پس از آن نوبت به چیزی عجیبت تر رسید و آن آهنگ All My Tears از Emmylou Harris که این بار آن را با صدای «Ane Brun» شنیدیم. موسیقی کلامی در پیکی بلایندرز بیشتر اوقات ناهماهنگ و گاهی نیز حتی آزاردهنده میشود ولی این بار قضیه فرق میکند؛ اما یکی از چیزهای دیگری که بسیار رضایت ما و استیون نایت را جلب کرد، ورود بیرمنگامیهای خوشپوش ما به دنیای جنایتکاران لندن و درگیری با «تام هاردی» در نقش یک گنگستر بددهن یهودی و «نوآه تایلر» در نقش خلافکار ایتالیایی مغرور است که توسط تامی شلبی از بازی کنار گذاشته میشوند و تامی رویاپردازیهایش برای فصل سوم را شروع میکند.
آنچه در قسمت آخر اتفاق افتاد این بود که تامی یک نقشه شجاعانه و خطرناک را در روزی دربی سال ۱۹۲۲ اجرا کرد. در این نقشه، در حین مسابقه اسبسواری، تامی یک افسر فاسد ارتش انگلستان را بر طبق طرح از پیش تعیینشده نخستوزیر چرچیل به قتل میرساند تا از این طریق این قتل را به گردن ارتش آزادیخواه ایرلند (IRA) بیندازند و جلوی تلاشهای آنها را برای استقلال ایرلند را بگیرند. در این حین که آژیر خطر را از کار انداختهشده، افراد تامی به باجههای شرطبندی اطراف پیست مسابقه حمله کرده و پولهای آنها را میدزدند، نتیجه؟ بیرمنگام ۱ – لندن ۰٫ پس از آن تامی به برادرش آرتور میگوید ما دهن اون لندنیهای الاغ را سرویس کردیم! و آرتور فریاد میزند ما پادشاهان جهان هستیم! البته در اینجا این ارق محلی که آرتور نسبت به منطقه اسمال هیث دارد را میبخشیم، چون معمول از این چیزها اتفاق نمیافتد!
بخوانید: معرفی و بررسی فصل اول سریال پیکی بلایندرز
تنها هشت سال از زمانی درخشش کیلین مورفی در فیلم برنده جایزه نخل طلای کن «بادی که کشتزار جو را تکان میدهد – The Wind That Shakes the Barley» ساخته «کن لوچ» میگذرد؛ فیلمی که در آن، مورفی نقش یک مبارز ارتش آزادیخواه ایرلند را ایفا میکند و به مبارزه علیه چرچیل و نیروهای انگلیسی میپردازد. حال در پیکی بلایندرز، مورفی لهجه کرکی ایرلندی را با بیرمنگامی انگلیسی عوض کرده و نیز طرف دیگری را در این جنگ گرفته و وجدان سیاسیاش را از دست داده است. با این حال هنوز آن کلاه معروف و چشمان آبیرنگش که قلبها را در ۳۰ ثانیه ذوب میکند، نگه داشته است. فقط این بار او را Baby Face خطاب نکنید، چون برخلاف چهرهاش، تامی شلبی اصلاً رفتار کودکانه و مهربانانهای ندارد.
مورفی کلید موفقیت سریال است. نقشآفرینی او برای پیکی بلایندرز حیاتی است؛ مانند «جان هم» در سریال «مردان دیوانه – Mad Men». هیچکدام از این دو سریال نمیتوانستند بدون عملکرد دقیق و فوقالعاده بازیگرانشان در آن نقشها به موفقیت برسند. هر دو بازیگر میتوانند از حالتی آرام به ناگهان و به سرعت حالتی خشن و تندخو تبدیل شوند؛ و هر دویشان شما توجه شما را سختی نقشهایی که ایفا میکنند جلب میکنند، بدون آنکه از رفتارهای ناخوشایند نقششان بکاهند. مورفی کسی است که کل سریال بر حول نقش او میچرخد؛ حضور انکارناپذیر و کاریزمای او، شخصیت رازآلود تامی را جذاب و فریبنده میکند. تامی آدم پرحرفی نیست و اهل صحبت و معاشرتهای روزمره نیست. با این حال غیرممکن است که کسی در پی دانستن آنچه در چشمان آبی وی نهفته است، نباشد؛ بدبینی؟ خستگی؟ تکبر؟ تمام آنها ممکن است و نقشآفرینی مورفی آنقدر ماهرانه و هوشمندانه بر شخصیت تامی منطبق شده است و حسی کاملاً واقعی به بیننده منتقل میشود وقتیکه تامی دست به خشونت میزند یا حتی میخندد.
اگر فصل سومی وجود داشته باشد، با توجه به اینکه به تامی گفته شد که چرچیل هنوز یک کار دیگر بری تام دارد، باید آن را بدون «سم نیل» در نظر بگیریم؛ زیرا خاله تامی، پلی با نقشآفرینی «هلن مک روی»، به سرگرد جان کمپل، با بازی سم نیل شلیک کرد و به این ترتیب ایرلندی وفادار چرچیل کشته شد. این اتفاق مایه تأسف بود، زیرا من هیچوقت سم نیل را در یک نقش اینچین درخشان ندیده بودم. زورآزماییهای نیل و مورفی در روز پیش از دربی یکی از صحنههای جذاب بین آن دو بود یا جایی که نیل به مورفی گفت در پیش روی تو چیزی جیز نفرین و نابودی نیست، ولی من عشق خداوند به خودم و نیز رستگاری تضمینشده را برای خودم دارم. بسیار شبیه به خطبهها و سخنان اقتباسشده از انجیل توسط ایان پایسلی بود.
دو نفر دیگری که در کنار مورفی، نقشآفرینی بسیار قابلتوجهی در سریال دارند، هلن مککوری در نقش پالی است که که لبخند مرگبار او بر صورت استخوانیاش بعد از کشتن سرگرد کمپل به یادماندنی است، حیف که او جمله معروف هیچکس با پیکی بلایندرز درنمیافتد را بر زبان نیاورد؛ و دیگری تام هاردی؛ مانند سایر بخشهای پیکی بلایندرز، عملکرد و نقشآفرینی هاردی بسیار با روات است، البته او خیلی خودش را درگیر ظریفکاریها نمیکند و زمخت و خشن نقشش را پیش میبرد. هاردی در فیلی به نویسندگی استیون نایت با نام «Locke» بازی میکند که نشان میدهد او بازیگر موردعلاقه نایت است و احتمال دیدن او در فصلهای بعدی بسیار بالاست.
اگر روزی «دیوید اتنبرو» (مستندساز معروف انگلیسی) مستندی درباره منطقه میدزلند غربی (منطقهای در غرب انگلیس که شامل شهرهای بیرمنگام، کاونتری و…) بسازد حتماً باید در آن با آن صدای زیبایش بگوید مهم نیست یک فرم زدگی کردن چقدر زشت، دروغین و عاری از ظرافتهای انسانی باشد، اگر همه مانند یک تیم کار کنند، به راحتی میتوانند دشمن را نابود کنند. همانطور که اعضای پیکی بلایندرز با دشمنانشان چنین میکنند. البته ظرافت درباره بیان داستان زندگی مردانی که در خیابان راه میروند و با تیغی که بر لبه کلاههای مایشان نصبشده، دشمنانشان را تکهتکه میکنند، شاید تعبیر مناسبی نباشد!
برای مطالعه نقد و معرفی سایر فصلهای سریال پیکی بلایندرز با آلبالو همراه باشید.
نقد فصل سوم سریال پیکی بلایندرز
نقد فصل چهارم سریال پیکی بلایندرز
بخوانید: فیلم «ترمینال» یک نوآر تو خالیست: آلیس و سرزمین جنایت
نظر شما چیست؟