فیلمهای ابرقهرمانانه همواره دنبال این هستند تا ایدههای بزرگشان را در قالب داستانی هیجانانگیز روایت کنند، از اینرو باید دنیایی از اخلاق، فرهنگ، سیاست، عدالت، و انسانیت را خلق کنند و به دنبال پاسخ این سوال باشند که اصلا داشتن یک هویت و یا در واقع انسان بودن به چه معناست؟ چه کسی سزاوار زندگی یا مرگ است؟ آیا برقراری عدالت باید همراه با اخلاق باشد؟ این نوع سوالات در یک فیلم ابرقهرمانی همچون “شگفتانگیزان ۲” (Incredibles 2) بسیار مطرح میشوند.
اما اغلب اوقات این نوع پرسشهای اساسی، سطحی و جعلی هستند و طراحی شدهاند تا احساس کنید چیزی بیشتر و عمیقتر در فیلم در جریان است. حداقل از پایان سهگانه “شوالیه تاریکی” (The Dark Knight)، و احتمالا “مرد آهنی” (Iron Man)، این فیلمها به ندرت بیش از یک فیلم عادی که ایدههای بزرگی دارند بودهاند. آنها به گونهای ساخته شده بودند که انگار ایدههایی بزرگ دارند اما بیشتر از این ایدهها به جلب مخاطب و صحنههای اکشن بیشتر و در نهایت نیز سود و فروش بیشتر علاقهمند بودند.
به همین دلیل است که شاید گفتنش کمی عجیب باشد اما در حالی که “شگفتانگیزان ۲” خلق شده توسط “بِرَد بِرد” نویسنده و کارگردان، فیلمی خوب برای همه اعضای خانواده محسوب میشود، فیلم کلاسیک فوقالعادهای نیز هست که ممکن است بیش از حد به دنبال ایدههایی مختلف برود، در حالی که هیچ انسجامی میان هیچکدام از آنها نیست؛ و این، در نهایت باعث میشود فیلم کمتر از آن چه که میخواهد واضح به نظر برسد.
اینکه بخواهیم “شگفتانگیزان ۲” را فیلمی “ابرقهرمانی” بدانیم ممکن است کمی بیپایه و اساس به نظر برسد، چرا که مانند تقریبا تمام فیلمهای ابرقهرمانی دیگر از کتابهای کمیک و یا از هیچ اسطورهای برگرفته نشده است. اما نمیتوان آن را یک فیلم عادی غیرابرقهرمانی نیز دانست، چرا که هر دو فیلم بسیار علاقهمند هستند تا به اکتشاف زندگی با قدرتهایی مافوق بشری بپردازند و احساس مسئولیت و آگاهی از عدم تواناییهای اساسی خود در زندگی در دنیای واقعی را بررسی کنند.
اما اگرچه این ابرقهرمانانمان موفق میشوند تا جانهای بسیاری را نجات دهند، دنیای بیرحم رسانه و سیاست، آنها را به خاطر تخریبها و اشتباهاتی که گاها مرتکب میشوند، سرزنش میکنند و در نهایت نیز ابرقهرمانان مجبور میشوند برای همیشه مانند یک شهروند عادی زندگی کنند. خانواده محبوب ما نیز از زمان تخریب خانهشان در حومه شهر که در آخرین فیلم شاهد آن بودیم، به سپری کردن زندگی عادی خود در یک مسافرخانه مشغول هستند، اما اکنون آنها به پول و یک مکان دائمی برای زندگی نیاز دارند. اینکه چطور داستان به خودی خود شکل گرفته و ادامه مییابد و همانند بسیاری از فیلمهای دیگر پیکسار، طنز و هیجان بسیاری برای مخاطب به همراه میآورد، چیزی است که ترجیح میدهم با تماشای فیلم خودتان از آن لذت ببرید، از اینرو بیشتر از این وارد جزئیات آن نمیشوم.
“شگفتانگیزان ۲″، برخی از آن ریزجزئیات در داستان، اکشن به خوبی طراحی و پرداخته شده، و لحظات عاطفی فیلم قبلی خود را از دست داده است، اما هنوز هم همچنان و شاید حتی بیشتر از قبل سرگرمکننده است. در حالی که زیباییشناسی فیلم بدون شک دارای یک ظاهر خاص و منحصر به فرد است، طراحان فیلم به طور هدفمند از یک زیباییشناسی مدرنیست مربوط به دهههای قبل استفاده میکنند (که تقریبا مربوط به دهه ۶۰ میلادی میشود)، و برخی عناصر طراحی صحنهها و حتی بعضا داستان از این طرح و طرح فیلمهایی چون “جیمز باند” (James Bond) و “مردانه دیوانه” (Mad Men) الهام میگیرد. جدای از آن، گوشه کنایههای بسیار خندهدار، شخصیتهای مفرح جدید و تعدادی صحنه طنز دیگر نیز هست که این فیلم را به خوبی دیگر آثار پیکسار در میآورد.
البته، بزرگترین تفاوت میان “شگفتانگیزان” و “شگفتانگیزان ۲” این است که در این فاصله ۱۴ ساله دنیای سینمایی مارول توانست به طور کلی با موفقیت تمام دنیای ابرقهرمانان را تغییر داده و تابستان گیشه را تصاحب کند، آن هم در حالی که فیلم “مرد آهنی” ۴ سال پس از اکران “شگفتانگیزان” در سال ۲۰۰۴، و در سال ۲۰۰۸ بر روی پرده سینماها رفت. در مورد نقش منفی داستان نیز باید بگویم که گاها به نظر میرسد تصویر “شگفتانگیزان” از “سیندروم” یا شاید بهتر باشد او را “طرفدار سمها” بنامیم، بسیار دقیق و مناسب زمان حال بود. او که از قهرمان محبوب دوران کودکیاش، آقای شگفتانگیز دلسرد شده بود، تصمیم داشت تا همه ابرقهرمانان دنیا را از بین ببرد.
پیکسار و مارول هردو زیرمجموعه شرکت دیزنی هستند. بنابراین از همان ابتدا منتظر بودم تا “شگفتانگیزان ۲” از دنیای سینمایی مارول الهام گرفته و کمی طعم طنز دوستداشتنی انیمیشنهای پیکسار به آن اضافه کند و همان مسیر فیلم پیشین خودش را پیش بگیرد. اما به نظر میرسد “شگفتانگیزان ۲” عمدتا بر ریل سابق خود مانده است. اولین فیلم در مورد پدر و مادر بود، که این فیلم هم اشاراتی به این موضوع دارد. همچنین در مورد این بود که بدانید شما خاص هستید و یا اینکه اگر جامعه تواناییهای شما را سرکوب کند یا نادیده و دست کم بگیرد، چقدر ناامید و سرخورده میشوید، این مورد هم در این فیلم به چشم میخورد.
با این حال، “شگفتانگیزان ۲” تصمیم میگیرد تا چیزهای بیشتری را به ترکیب اضافه میکند. یک منتقد رسانهای که شباهت زیادی به “نیل پستمن” با صدای “مارشال مکلوهان” دارد و شبیه آقای روبات رفتار میکند. بحثی میان مردم در مورد این وجود دارد که آیا واقعا میتوان عدالت را در چارچوب قانون دنبال کرد و به نتیجه مطلوب رسید یا خیر. جوکهایی در مورد اینکه اکثر مردم به یک میمون که دارت بازی میکند بیشتر اعتماد دارند تا کنگره و این ایده که سیاستمداران مفهوم توجه به مردم به جای خودخواهی را درک نمیکنند و از آن مهمتر، تلاش فیلم برای نشان دادن غیرقانونی بودن فعالیت ابرقهرمانان از دیگر مواردی است که در این فیلم به چشم میخورند.
همه این اتفاقات خیلی سریع اتفاق میافتد، به طوری که واقعا نمیتوان چیزی مانند یک استدلال منطقی یا فلسفه خاص را در آنها پیدا کرد. اگر “شگفتانگیزان ۲” نقطه نظری خاص در مورد چیزی داشته باشد، این است که سیاستمداران و قوانین در بهترین حالت بسیار ناقص هستند، و حتی زمانی که آنها در تلاش برای انجام کار درست هستند، احتمالا بیشتر خرابکاری میکنند. و در اکثر اوقات، این وظیفه ابرقهرمانان میشود تا اوضاع را مرتب کنند، البته با تشکر از زحمت نکشیده این سیاستمداران. و اگر تصور مردم در مورد ابرقهرمانان بتواند تغییر کند، آنها هم با آنان همراه خواهند شد.
رک و پوستکنده بخواهم بگویم، مطمئن نیستم که برد برد در فیلم به دنبال چیست. از یک طرف، در این قسمت جدید به جای “ابرقهرمان”، “دیگران” ناعادلانه کنار رفته از جامعه را داریم، نه فقط خانواده دوستداشتنی پر، بلکه خارجیان و کسانی که با محدودیتهای فرهنگ اکثریت مطابقت ندارند. در یکی از صحنهها گرایشات و اختلالات جنسی نیز به این هیاهو اضافه میشود. همچون دیگر فیلمهای ابرقهرمانی در گذشته، به ویژه سریهای “مردان اکس” (X-Men) و یا برنامههای کودک قبل از آن، “شگفتانگیزان ۲” شاید به دنبال این است تا نشان دهد که تفاوت شما از دیگران، همان چیزی است که شما را خاص میکند.
از سوی دیگر، در سال ۲۰۱۸ اینطور به نظر میرسد که کسانی که قدرت را در دست دارند فکر میکنند که نوعی ابرقهرمان هستند. مثلا فردی همچون “اسکات پروت” (رئیس مرکز حفاظت از محیط زیست آمریکا) را در نظر بگیرید که توهم خود بزرگبینی دارد. احتمالا افراد بسیاری هستند که از جذابیت خود مطمئن هستند و فکر میکنند که این عظمت ذاتی آنهاست که آنها را به سمت رهبری کردن جامعه هدایت میکند، حتی با وجود محدودیتهای قانونی.
به نظرم شاید در اوایل دهه ۶۰ میلادی طرفدار این فیلم بودن ممکن بود و این موضوع باعث میشد تا فیلم کمی از این فضا فاصله بگیرد. “شگفتانگیزان ۲” بر نقدی از رسانه سوار شده است که به شدت آشنا به نظر میرسد، قطعهای از مطالعات رسانه در سالهای میانی قرن بیستم. نظریهپردازان و جامعهشناسان آن زمان ترس داشتند که یک رسانه منفعل مانند تلویزیون، که میتواند سبک زندگی مردم را به راحتی تغییر دهد، میتواند فضایی را برای رهبران ناسالم و اقتدارگرا ایجاد کند تا خود را جذابتر نشان دهند. این همان چیزی است که به وضوح در ذهن فیلم دیده میشود، و این ایده، قدرت، سیاست و عدالت را به میزان قابل توجهی پیچیده میکند.
در نهایت، من مطمئن نیستم “شگفتانگیزان ۲″، یا حتی خود برد، واقعا نظری در مورد این چیزها داشته باشد. مخصوصا آنجایی که حمایت یکی دیگر از شخصیتها از ابرقهرمانان از چیزی نشئت میگیرد که ممکن است در نگاه اول کمی افراطی به نظر برسد و یا احتمالا حتی خطرناک. از اینرو ممکن است بهتر باشد قبل از آنکه دیر شده و از کنترل خارج شود کمی به آن رسیدگی شده و بررسی گردد. گاهی که نوشتههایم راجع به این فیلم را بررسی میکنم به نظرم میرسد که نکات بقیه افراد نیز جالب به نظر میرسند. واقعا به نظرم برای یک انیمیشن این توجه بیش از حد به معناگرایی کمی احمقانه است.
اما نتیجه به اندازه کافی عجیب است، درست مانند آنچه در بسیاری از فیلمهای سینمایی فوقالعاده دیگر اتفاق میافتد: “شگفتانگیزان ۲” سعی میکند چیزهای زیادی بگوید اما در نهایت موفق به گفتن هیچ چیز نمیشود. این موضوع اصلا از لذت تماشای آن کم نمیکند؛ اما حداقل کمی به نظر میرسد، که توسط شنل خودش به درون موتور یک جت کشیده شده است! (فیلم اول را که یادتان نرفته است؟)
اکران “شگفتانگیزان ۲” از ۱۴ ژوئن آغاز شده است. پیش از آن فیلم کوتاه “بائو” (Bao)، داستانی کوتاه و زیبا در مورد مادران و پسران پخش میشود که خوشبختانه اصلا شباهتی به “ماجراجویی یخ زده ی اولاف” (Olaf’s Frozen Adventure) ندارد.
بخوانید: «خورشید نیمه شب» (Midnight Sun): عاشقانه غم انگیز دیگری از هالیوود
نظر شما چیست؟