در فیلم باشگاه پسران میلیاردر، «انسل الگورت» ایفاگر نقش یک سرمایهگذار موفق واقعی بورس در دهه ۸۰ میلادی در فیلمی است که تحت تأثیر حضور «کوین اسپیسی» ستاره سابق سینما در آن است؛ کسی که به خاطر اتهامات آزار جنسی متعددی که به او وارد شده است، این روزها هیچ فیلم دیگری از او روی پردههای سینما اکران نمیشود.
فیلم قبلی «جیمز کاگس» که در سالنهای سینما درخشید، فیلم سرزمین شگفتانگیز (Wonderland) در سال ۲۰۰۳ بود؛ فیلمی بر اساس واقعیت که داستان سقوط «جان هولمز»، ستاره فیلمهای پو*رن بود؛ کسی که مشکلات زندگی وی منبع الهام گیری برای فیلم شاهکار «پاول توماس اندرسون» یعنی شبهای بوجی (Boogie Nights) شده بود. پس یک حس آشنا پنداری (دژاوو) درباره این فیلم جدید کاگس وجود دارد. باشگاه پسران میلیاردر یک فیلم جنایی درام است که بسیار تحت تأثیر فیلمهای والاستریت ساخته «الیور استون» و گرگ والاستریت ساخته «مارتین اسکورسیزی» است. فیلم در نیم ماه اوت در سیماها اکران میشود، اما نسخههای آنلاین آن (VOD) از هفدهم جولای منتشر شدهاند. فیلم باشگاه پسران میلیاردر در دهه ۸۰ میلادی اتفاق میافتد و داستان زندگی حدوداً ۲۰ پسر جوان پولدار را روایت میکند به همراه افرادی که حاضرند همه کار بکنند تا بتوانند به جمع آنها ملحق بشوند، حتی قتل چند میلیونر دیگر برای اینکه طرحهای خودشان را به پیش ببرند؛ باشگاه پسران میلیاردر هیچ چیز جدیدی به این ژانر اضافه نمیکند و از دو مشکل بزرگ رنج میبرد. مشکل اول تصادفاً ایجاد شده است؛ کاگس نمیدانست که کوین اسپیسی درگیر یک رسوایی اخلاقی میشود و نحوه و زمان اکران فیلم او را تحت تأثیر قرار میدهد، مسئلهای که اکران جهانی فیلم او را با مشکل مواجه کرده است. مورد دیگر، اشتباه کاگس است. جنایتکاران و افراد شرور دهه ۸۰ بهوسیله مقایسه با جرائم مالی نسلهای بعدی، دیگر به چشم نمی آیند، مخصوصاً در زمانه کنونی اگر به زندگی این افراد بدون نقدی دقیق پرداخته شود، از لحاظ اخلاقی مورد قبول نیست و مطمئناً بسیار تهی از خلاقیت به نظر میرسد.
بخوانید: نقد فیلم غریزه ی اصلی (Basic Instinct): ملغمه ی توخالی سکس و هوس
انسل الگورت در نقش جو هانت ظاهر میشود. داستان زندگی او به شکل گسترده گفته میشود و با یک نریشن شبیه فیلم رفقای خوب توسط همکار هانت، دین کارنی باز بازی «تارون اگرتون» با او آشنا میشویم؛ و او نریشن را با یکی از ضعیفترین دیالوگهای آغازین شروع میکند؛ کارنی میگوید: «من در خانوادهای از طبقه متوسط بزرگ شدهام، متوسط به معنای مخالف ثروتمند». مطمئنان همه بینندگان فیلم در این دوره زمانه معنای کلمات طبقه متوسط، مخالف و ثروتمند را میداند و نیازی به اضافه گویی در این زمینه نیست. همانطور که فیلم توضیح میدهد، کارنی و هانت در دانشکده خصوصی پسران هاروارد لس آنجلس با یکدیگر درس خوانده و همکلاس بودند. هانت هیچوقت نتوانست با بچه پولدارهای آنجا رفیق شود. ولی به نظر میرسد که او به اندازه کافی با کارنی وقت گذرانده بود که وقتی سالها بعد دوباره یکدیگر را دیدند، هانت تصمیم گرفت که تعدادی از ایدههای اقتصادیاش را با او به اشتراک بگذارد. کارنی نیز تصمیم گرفت که دوباره دایره اجتماعی و رفاقت قدیمشان را برپا کند، پس او را به یک مهمانی در خانه یکی از رفقای پولدار قدیمیشان دعوت کند.
کاگس میدانست که فیلمش چقدر به فیلم والاستریت مدیون است پس در آن مهمانی، سیدنی اوانز با بازی «اما رابرتز» را شبیه «داریل هانا» در فیلم والاستریت لباس پوشانده است؛ اما نقش رابرتز در این فیلم شاید حتی کمرنگتر از نقش هانا در والاستریت است. سازندگان فیلم بدون دلیل اسم فیلم را باشگاه پسران میلیاردر نگذاشتهاند. در خانه شخصیت اصلی نیز، پدر هانت دقیقه همان نقشی را دارد که مارتین شین در فیلم والاستریت در برابر پسرش چارلی شین داشت.

هانت ایده نابی برای سرمایهگذاری در طلا دارد و سرانجام میتواند پول کافی برای سرمایهگذاری روی این پروژه ریسکی پیدا کند. او موفقیت کوتاهی به دست میآورد تا آنکه سرمایهگذاریاش نابود میشود اما او و رفقایش همچنان به بلوف زدن درباره آن شکست ادامه میدهند. آنها بهزودی موفق میشوند که سه احمق پولدار را قانع میکنند که برای پیوستن به تیم سرمایهگذاریشان جیبهایشان را خالی کنند، اما مهمتر از هر چیز کشاندن دوستان خانوادگی به این سرمایهگذاری است. به نظر میرسد که همیشه راههایی وجود دارد که یک بچه پولدار بتواند خودش را یک مرد خودساخته نشان بدهد.
و بعد ران لِوین با بازی «کوین اسپیسی» وارد داستان میشود. مرد کلهگندهای که ثروت وی عمده نامعلوم و نامشخص مانده است. ما او را در عمارتش ملاقات میکنیم که در حال فریاد کشیدن بر سر یک خبرنگار آزاد است و به او دستور میدهد که به دادگاه برود و به محض گناهکار اعلام شدن «جان دلورن» (مهندس مکانیک مشهور آمریکایی) از چهره او یک عکس کلوز شات بگیرد، زیرا لوین فکر میکند که بعدها میتوان این عکس را به قیمت بالا فروخت. در پشت سر لِوین یک تابلوی نقاشی پرتره از او شبیه آثار «اندی وارهول» (نقاش معروف آمریکایی) وجود دارد که مشخص است تقلبی است و مثل آن را میتوان از فروشگاهها خرید؛ اما بعد متوجه میشویم که او با «اندی وارهول» واقعی، با بازی «کری الویس»، چنان ارتباط نزدیک دارد که او را به نوشیدنی دعوت میکند و با یکدیگر درباره این هنرمند تازهکار بیاستعداد، «ژان میشل باسکت» صحبت میکنند. اگر تمام آن صحبتهای رفرنس گونه اسپیسی که به نقطه سرخط ختم میشوند، شما را از ناراحتی به رعشه نیندازد، هرزهگوییها و شوخیهای جنسی اسپیسی وقتیکه کوکائین مصرف میکند، حتماً حالتان را بد میکند، دیالوگهایی که شما دلتان میخواهد هرچه زودتر آن صحنه به اتمام برسد!
هیچکدام از موارد بالا باشگاه پسران میلیاردر را به فیلمی که حتماً باید دیده شود، تبدیل نمیکند. بلکه باشگاه پسران میلیاردر یک فیلم کند و تا حدودی حوصله سر بر اما پر سر و صدا، با شخصیتهایی است که همگی رفتاری شبیه یکدیگر دارند؛ آنها خوشحالاند ولی این خوشحالی زمانی که پولهای قرضی حسابهای بانکیشان خالی میشود، به پایان میرسد. قتلهایی که در ادامه فیلم اتفاق میافتد نیازمند داشتن دلهره و هیجان یک جنایت واقعیاند که متأسفانه اینگونه نیستند. همچنین فیلمنامه چندین نقص در این قسم دارد که نشان میدهد اتفاق افتادن حوادث و قتلها به این شکل کاملاً اشتباه است. فیلم با این دیالوگ شروع میشود: «بگذارید یک راز کوچک درباره ثروتمند بودن به شما بگویم» و فیلم شروع میشود و ادامه میابد و به همه ما میفهماند که ما تاکنون همهچیز درباره پول را یاد نگرفتهایم.
برای خواندن نقد های فیلم ها و سریال های روز دنیا با آلبالو همراه باشید
بخوانید: شگفتی سازی “شگفتانگیزان ۲” در گیشه
نظر شما چیست؟