معرفی فیلمنقد فیلم

نقد و بررسی فیلم شاهین مالت (Maltese Falcon)(1941):‌ ژرفای یک ژانر

“شاهین مالت” را می توان در تاریخ سینما یکی از ماندگارترین آثار به نوبه ی خود دانست. اثری خیره کننده که باب جدیدی را بنام نوآر در ژانر جنایی – پلیسی باز نمود و تا سالها بازخوردها و ارجاع های زیادی را به خود داشته است. فیلم اقتباسی از رمان جنایی غول داستان های پلیسی دهه ی ۳۰ و ۴۰ میلادی “داشیل همت” می باشد. نویسنده ای ژرفانگر و باهوش که زمانی خود یک کارآگاه اداره ی پلیس بوده و با مجموعه داستان های جنایی اش فصل جدیدی را در قصه نویسی دلهره آور تثبیت نمود. جان هیوستن جوان در مقام نخستین تحربه ی فیلمسازی اش دست به ساخت اثری می زند که تا به امروز پس از گذشت ۷۰ سال شاهین مالتش به عنوان پدیده ای شاخص در ژانر خود به حساب می آید.

داستان فیلم از جایی شروع می شود که دختری معصوم بنام بریجید اوشانسی (مری آستور) به دفتر دو کارآگاه خصوصی مراجعه نموده و خواهان کمک برای یافتن خواهر گمشده اش می باشد. پس از وارد شدن دو کارآگاه مزبور به ماجرا و کشته شدن همکار سم اسپید (همفری بوگارت) داستان مجسمه ی یک شاهین عتیقه تبدیل به هسته ی قصه شده و درام و پیرنگ وارد فاز دیگری می شود. “شاهین مالت” در ظاهر داستانی کوتاه و جمع و جور را یدک می کشد و به شدت به پرسناژها و اکت ها وابسته است. اساسا داستان های داشیل همت قصه هایی شخصیت محور بوده و هیوستن در مقام کارگردان با وفاداری به متن پیش رو، بیشتر بر لایه های پرسناژسازی دراماتیکش پابرجا می باشد. بوگارت با شمایلی مردانه و خشک و در عین حال دو رو که خشم و معصومیت را توامان با هم دارد در مقابل یک شخصیت زن دو رو دیگر قرار می گیرد. اصولا از ابتدا تا انتها فیلم منزلگاه نبرد تن به تن کاراکترهایی است که میان حقیقت و دروغ یکدیگر را بازی می دهند و در این بین مری آستور با یکی از خیره کننده ترین بازی های عمرش، در آن واحد هم معصوم بوده و هم اغواگر و جادو پیشه.


در اینجا می توان گفت که برگ برنده ی کارگردان در نوع انتخاب بازیگرانش بسیار حساس بوده است، چه در شمایل نگاری و پانتورلوژی ابژکتیو و چه در سازش و تطابق شخصبت ها در بطن درام. زمانی که در ابتدای روایت اوشانسی که در طول داستان دو اسم دارد، وارد دفتر اسپید و دوستش می گردد، فیلمساز با چیدن میزانسنی به ظاهر ساده و نوع نور دهی و قرار گیری زن در مرکز صحنه، مخاطب با او حس سمپات برقرار نموده و سپس در همین راستا به طور موازی در انتهای روایت زمانی که چهره ی واقعی بانو اوسانشی برای تماشاگر رونمایی می گردد، مدل قرار گیری سوژه در میزانسن تغییر پیدا کرده و در حال و هوایی مبهم از احساس و عاطفه و حقیقت همه چیز پایان می یابد. هیوستن حتی به کرار برای خلق اتمسفر نیمچه سیاه و پر از تشویش و تخطئه ی اعتماد از الگوریتم حرکت های آرام و ثابت دوربین و بخصوص کنتراست های نوری اکسپرسیونیست ها بهره برده تا جایی نقش یکی از کاراکترهای در سایه را پیتر لوری بازیگر نقش قاتل در فیلم “ام (۱۹۳۱)” اثر فریتز لانگ نقش آفرینی می کند. کنار هم گذاشتن این پارامترها در کنار موضع ایی معمایی تا به آخر پیرنگ را وارد فرازهای دلهره آور می نماید.


اگر در سال ۱۹۴۱ اورسن ولز را بخاطر “همشهری کین” در تاریخ ستایش می کنند قطعا جان هیوستن را باید بخاطر “شاهین مالت” در همین سال ستود. چون اتمسفر ترسیمی و بدعت گذاری که این کارگردان جوان در ژانر جنایی – معمایی بنام نوآر انجام داد کمتر از تاثیرگذاری ولز در امر تکنیک و فرم نیست. شاهین مالت روایت کننده ی سیاهی و عشق و ژرفای خمود حقیقت در زیر سایه ی ابهام است. این سایه از ابتدا تا به انتها تمام وجنات فیلم را همچون پرده ای جادویی در آغوش خود گرفته و شخصیت ها همانند بازوهای خودویرانگر یکی از اساسی ترین گونه های بیانی در مدیوم سینما هستند.

نام: شاهین مالت (Malt Falcon)(1941)
کارگردان: جان هیوستن
امتیاز: ۱۰ / ۸

بخوانید: فیلم های جذابی که در تابستان امسال اکران شده یا خواهند شد

مرجع
آلبالو
تگ

نظر شما چیست؟

avatar
  عضویت  
اشاره به موضوع
بستن
بستن